این قسمتی از نوشتهی یک دوست است . (لینک اصل مطلب)
کجا بودی وقتی ...
باتو هستم ای کسیکه مدعی رزمنده بودن و جانباز بودن هستی با تویی که خودتو وسط این بزرگواران جا زده ای که جلوه ای از مال و مقام کسب کنی باتوی نوعی که فیلمنامه مینویسی و فیلم جنگی درست میکنی باتوئی که تو سر کارمندات میزنی با توئی که مدعی ایمان و اعتقاد و عرفان و غیره و غیره هستی با توام ....
و این هم نظرمن که برایش نوشتم :
سلام
دستت درد نکند مطلب خوبی بود . متاسفانه این قضیه همیشه تکرار شده . بعداز انقلاب هم اصطلاحی مد شده بود بنام (( خوشه چینان انقلاب )) یعنی کسانی که تازه ازراه رسیده بودند و مدعی همه چیز بودند . نکته اصلی اما بنظرم جای دیگری است . ببین اگر یک دزد از من سرقت کند من عصبانی می شوم ولی دلخور نه ! چرا که فکر میکنم که بالاخره این دزد است و نقشش را و کارش را انجام می دهد . اما اگر دوستی یا کسی که از او انتظار ندارم ، خیانتی رامرتکب شود آن وقت انگار به جانم آتش میزنند . میخواهم بگویم که باید بپذیریم که این استحالهی منفی ممکن است در کس یا کسانی دیده شود . اصل درد این جاست یعنی آدم هایی که زمانی باخلوص نیت کامل ایثار کردهاند ولی امروز به این نتیجه رسیدهاند که جاماندهاند و باید عقب افتادگیشان را جبران کنند . بنابراین به سرعت تغییر میکنند و گذشته را میکنند ((دکان دونبش)) و آغاز میکنند آنچه را که نباید... !اگر میدانستی که چه دردی دارد خنجر از دست عزیزان خوردن...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر