سالهاست که داریم درمغز جوانانمان پند و اندرزو حکمت و نصیحت فرو میکنیم و انواع مختلف امثال و حکم و فارسی و ژاپنی و عربی و اسپانیولی را هم به کمک گرفتهایم که فرمایشاتمان را در مغزشان ثبت کنند ولی حالا که یکی از این جوانان در اطاعت از فرمانهای ما که قرار بوده برایش مدینه فاضله ایجاد کندبه بزرگترهایش اقتدا کرده و مثل آنان رفتار کرده خشممان را نثارش میکنیم و قرار است پوستش را کاملا بکنیم و برای عبرت سایرین از هستی ساقطش کنیم !جناب علی آبادی می گوید نمیروم که نمیروم ! اگر هرکسی ناراحت است ...!واگر قانون این است بروید عوضش کنید ! نه من میروم و نه یک عالمه از دورو بریهایم میروند . هرکس نارحت است...!
آقای جباری هم نمیخواست برود .فقط همین . تازه آخرش هم رفت گرچه با دلخوری ولی رفت! چیزی هم نگفت فقط با دلخوری رفت .
حالا حکم چیست ؟ بین این نرفتن و آن نرفتن چه تفاوتهایی است ؟
شنیدم که تعدادی از این فداکاران دوشغله ( ظاهرا در ورزش های رزمی) مسابقات را برگزار نمیکنندچرا که گفتهاند نمیخواهیم برویم و به این وسیله مثلا نوعی اعتصاب کردهاند! ( همه جور اعتصاب دیده بودیم فقط این یکی مانده بود که خوشبختانه این را هم دیدیم)
حالا تکلیف آقای جباری را چه کسی باید روشن کند؟ کمیته انضباطی ( که شاید بعضیشان دوشغله باشند؟) ویا علی آقای جناب قلعه نوعی ؟ ( این یکی احتمالا یک شغله است ! ).
امروز در یک برنامهی تلویزیونی یکی میگفت : جباری آبروی ایران رابرده ! البته ایشان فراموش کرد که از دیگرانی که نمیخواهند بروند چیزی بگوید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر