۱۳۸۸ اردیبهشت ۱, سه‌شنبه

یک رئیس جمهور در ژنو

ناخدا خورشید ناصرتقوایی می‌گفت : وقتی به من تیرانداختند که نیازی به تیراندازی نبود !

و این حکایت تکراری ماست . درجایی که نه رئیس جمهور کشوری شرکت می‌کند و نه نخست وزیری ، در کنفرانسی تقریبا تشریفاتی که خیلی‌ها از اولش هم نیامدند ، رئیس جمهور محترم می‌ر‌ود و حرف‌هایی می‌زند تکراری وبی‌اثر که اصل موضوع کنفرانس یعنی تبعیض نژادی را هم تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و در بازگشت هم ظاهرا گفته است بازهم این‌کار را خواهد کرد !
ایشان کاش توجه می‌کرد که چه بخواهم و چه نخواهم رئیس جمهور من هم هست و اصلا دوست ندارم که رئیس جمهوری کشورم این گونه خود را در سطح جهان انگشت نما کند .
نخست وزیر ترکیه هم چندی پیش با اسرائیل مخالفت کرد .روشش را دیدید ؟ تاثیر روشش راهم که حتما دیدید . و آن چیزی که پرتاب شد انگار به صورت من پرتاب شده ، کاش برای پرتاب کفش به طرف بوش آن شادی‌ها را نمی‌کردیم !رئیس سیاست خارجی کشور هم که مثلا قرار است این امور را نظم بدهد چنان کودکانه رفتار می‌کرد که گویی در یک مجلس عروسی شرکت کرده . دوست داشتم نظر ایشان را در باره‌ی لغاتی ازقبیل پرستیژ ، غرور ملی ، تاریخ چند هزار ساله ، اصول دیپلماسی ، برنامه ریزی برای اداره‌ی سیاست خارجی و... بپرسم .امروز در سایت‌های خبری ایرانی به دنبال واکنش‌های موافقین و مخالفین گشتم . موافقین با حرکت رئیس جمهور ، چنان ساده لوحانه و مظلومانه دفاع کرده بودند که تاسف خوردم . برایشان چیزی در حد یک پیروزی بزرگ در یک عرصه‌ی بسیار حساس و سرنوشت ساز ترسیم کرده‌اند و حرفی از رفتار دوست و برادر عزیزمان هوگو چاوز ونوع برخوردش با اوباما هم در میان نیست .
هنوز به درستی متوجه نشده‌ام که این یک حرکت بامصرف داخلی انتخاباتی بوده یا واقعا یک مثلا تهاجم به اسرائیل که تصور می‌کنم برنده‌ی اصلی این نمایش خود اوست .

هیچ نظری موجود نیست: