با سلام و احترام سپاس بابت وقتی که گذاشتید . باید خوشنودی صمیمانه ام را ابراز کنم که فرموده بودید با هم مشکل خواهیم داشت . همواره سعی کرده ام بی تعصب یا لااقل کم تعصب باشم.زیرا دوست دارم پیشرفت کنم . لااقل از نظر فکری بتوانم متعالی تر بیاندیشم. اگر مخالفت مضراب با سکون ِ سیم نبود ، هیچ اوایی شنیده نمیشد. . . چند توضیح اول انکه متاسفانه یا خوشبختانه، تاثیری که موسیقی بر من میگذارد ، فراتر از اشک در اوردن یا شور ِ بیهوده ایجاد کردن است . چه بسیار زمانهایی که شاد بودم و از فرط شادی هیچ چیز جز دوبیتی های "استان جانان" پاسخ شادی ام نبود.و چه بسیار زمانهایی که "ایران سرای امید" را گوش دادم و کمی ارام گرفتم ، از اینکه توانستم خودم را تسلی بدهم که کسی دیگر نیز حرف های مرا فریاد کرده است . درباره ی حرفتان در مورد اشک در اور بودن اهنگ وبلاگ اندیشیدم . تنها ان زمان درست مینماید که ان را در یک مکان عمومی گذاشته و شنونده گانی دارد که روحیاتشان را نمیدانم . صرفا حال ِ این مدتم در این اهنگ طنین انداز بود . به زودی تغییر خواهد کرد . دوم: مطلب ِ خزان صرفا درباره ی یک برگ بود . واقعا هدف برگ ها بودند . شعر نبود . نثر ِ هنری هم نبود . تنها حسی بود که در خیابان ولیعصر هجوم اورد . باز هم حق میدهم . این روزها همه چیز تعبیری دوگانه میتواند داشته باشد ( شاید هم چندگانه) نمیدانم با کدام بخش از مطلب ِ مایکل جکسن مخالف هستید . مطلب بسیار کلی بود و هیچ اشاره ای هم به شخص ِ جکسن نداشت . به خاطر انکه شناخت ِ من از ایشون بسیار کم است . بیشتر پیرامون ِ تفاوت ِ قضاوت پیرامون " هنر " و مراتب ِ " هنرمند " بود . باز هم اگر دقیق تر بفرمایید ، بیشتر تامل خواهم کرد . در باره ی مطلب ترد شکنی ، احتمال زیاد با قسمت اول ( توضیح فنی قضیه) نباید مشکلی داشته باشید . میماند قسمت دوم که بیشتر منظور نظر من هم همان قسمت بوده. اگر حتی شده به صورت خلاصه اشتباه ِ تحلیلم را بفرمایید ، لطف ِ بسیاری کردید . و در پایان باید بگویم مرتب می خوانمتان. گرچه مرتب نمینویسم . چند ساعت پس از انکه لطف کردید و نظر گذاشتید ، خواستم این ها را بگویم ، اما متاسفانه نمیدانم چه مشکلی بود که امکان ِ ثبت نظر نبود . یعنی اصلا نمیشد چیزی تایپ کرد . ببخشید کلام طولانی شد . از شما می اموزم و خواهم اموخت .
۱ نظر:
با سلام و احترام
سپاس بابت وقتی که گذاشتید . باید خوشنودی صمیمانه ام را ابراز کنم که فرموده بودید با هم مشکل خواهیم داشت . همواره سعی کرده ام بی تعصب یا لااقل کم تعصب باشم.زیرا دوست دارم پیشرفت کنم . لااقل از نظر فکری بتوانم متعالی تر بیاندیشم. اگر مخالفت مضراب با سکون ِ سیم نبود ، هیچ اوایی شنیده نمیشد. . .
چند توضیح
اول انکه متاسفانه یا خوشبختانه، تاثیری که موسیقی بر من میگذارد ، فراتر از اشک در اوردن یا شور ِ بیهوده ایجاد کردن است . چه بسیار زمانهایی که شاد بودم و از فرط شادی هیچ چیز جز دوبیتی های "استان جانان" پاسخ شادی ام نبود.و چه بسیار زمانهایی که "ایران سرای امید" را گوش دادم و کمی ارام گرفتم ، از اینکه توانستم خودم را تسلی بدهم که کسی دیگر نیز حرف های مرا فریاد کرده است .
درباره ی حرفتان در مورد اشک در اور بودن اهنگ وبلاگ اندیشیدم . تنها ان زمان درست مینماید که ان را در یک مکان عمومی گذاشته و شنونده گانی دارد که روحیاتشان را نمیدانم . صرفا حال ِ این مدتم در این اهنگ طنین انداز بود . به زودی تغییر خواهد کرد .
دوم: مطلب ِ خزان صرفا درباره ی یک برگ بود . واقعا هدف برگ ها بودند . شعر نبود . نثر ِ هنری هم نبود . تنها حسی بود که در خیابان ولیعصر هجوم اورد . باز هم حق میدهم . این روزها همه چیز تعبیری دوگانه میتواند داشته باشد ( شاید هم چندگانه)
نمیدانم با کدام بخش از مطلب ِ مایکل جکسن مخالف هستید . مطلب بسیار کلی بود و هیچ اشاره ای هم به شخص ِ جکسن نداشت . به خاطر انکه شناخت ِ من از ایشون بسیار کم است . بیشتر پیرامون ِ تفاوت ِ قضاوت پیرامون " هنر " و مراتب ِ " هنرمند " بود . باز هم اگر دقیق تر بفرمایید ، بیشتر تامل خواهم کرد .
در باره ی مطلب ترد شکنی ، احتمال زیاد با قسمت اول ( توضیح فنی قضیه) نباید مشکلی داشته باشید . میماند قسمت دوم که بیشتر منظور نظر من هم همان قسمت بوده. اگر حتی شده به صورت خلاصه اشتباه ِ تحلیلم را بفرمایید ، لطف ِ بسیاری کردید .
و در پایان باید بگویم مرتب می خوانمتان. گرچه مرتب نمینویسم . چند ساعت پس از انکه لطف کردید و نظر گذاشتید ، خواستم این ها را بگویم ، اما متاسفانه نمیدانم چه مشکلی بود که امکان ِ ثبت نظر نبود . یعنی اصلا نمیشد چیزی تایپ کرد .
ببخشید کلام طولانی شد .
از شما می اموزم و خواهم اموخت .
با چیزکی به روزم و منتظر .
سلامتی و موفقیت از آن ِ شما .
ارسال یک نظر