.
یک نوشتهی حسابی چیست؟ چه جور متنی را بعد از خواندنش می توانیم حسابی بنامیم؟ بعد از این انقلاب وبلاگی که شوخی شوخی یک خروارآدم را نویسنده کرد و بعد از اتفاقاتی که در این کشور افتاد و عدهی زیادی را به شوق واداشت که بنویسند و بگویند و تعریف کنند، متنها و نوشتههای زیادی را دیدیم که در معیار کارهای معمولی وبلاگی ممکن بود لقب ((حسابی)) را نثارشان کنیم. افرادی تلاش میکردند که خبر رسانی کنند، عدهای سعی داشتند اوضاع و شرایط را تحلیل کنند وبعضی دیگر با دلشان و با احساسشان مینوشتند. نویسندههای واقعی، گزارشگران حرفهای، هنرمندان و اندیشمندان صاحبنظر به آرامی کار خودشان را میکردند و تاثیر خاص خودشان را داشتند اما این خیل عظیم وبلاگ نویس جدید، با شور و شوق زیادی بهکار تولید خودش میپرداخت و روایتهای خودش را داشت. نوشتههای این نویسندگان غیر حرفهای هرچه نداشت، صمیمیت داشت و سرشار بود از عاطفه و احساس. و اینگونه بود که هر روز مقدار زیادی نوشتهی (( حسابی )) در وبلاگها نشر پیدا میکرد. علاوه بر این، افراد داشتند باهم آشنا میشدند و ارتباط برقرار میکردند و گروههای فکری مشخص داشت شکل میگرفت.
این روزها اما این نوشتههای حسابی و این نشانههای مشخص کمتر به چشم(من) میخورد. علت شاید که سرمای زمستان و سرهای درگریبان است که در این صورت خیلی طبیعی (و شاید نه خیلی قابل قبول) یاشد . به هرحال همه یاد گرفتهایم که وقتی تیم فوتبال مورد علاقهمان از حریف جلو باشد تشویقش کنیم و در صورت بازی در شرایط برابر سکوت کنیم و در صورت احساس برتری حریف، حتی زبان به انتقاد وسرزنش و گاهی هم توهینهای مستقیم رو به تیم خودمان باز کنیم.
چرایی این گونه موضوعات حتما برمیگردد به تحلیلهای جامعه شناسی ، مردم شناسی و روانشناسی تخصصی و علمی اما آنچه که ما ساده دلان با آن خو گرفتهایم، درک نکتهای است بسیار اصولی، همیشگی و زیربنایی و آن اینکه :
این روزها اما این نوشتههای حسابی و این نشانههای مشخص کمتر به چشم(من) میخورد. علت شاید که سرمای زمستان و سرهای درگریبان است که در این صورت خیلی طبیعی (و شاید نه خیلی قابل قبول) یاشد . به هرحال همه یاد گرفتهایم که وقتی تیم فوتبال مورد علاقهمان از حریف جلو باشد تشویقش کنیم و در صورت بازی در شرایط برابر سکوت کنیم و در صورت احساس برتری حریف، حتی زبان به انتقاد وسرزنش و گاهی هم توهینهای مستقیم رو به تیم خودمان باز کنیم.
چرایی این گونه موضوعات حتما برمیگردد به تحلیلهای جامعه شناسی ، مردم شناسی و روانشناسی تخصصی و علمی اما آنچه که ما ساده دلان با آن خو گرفتهایم، درک نکتهای است بسیار اصولی، همیشگی و زیربنایی و آن اینکه :
مردم دارند زندگیشان را میکنند!که ساده ترین مفهومش نشان از بودن و همیشه بودن و دیدن و همیشه دیدن مردم دارد. یعنی که سکوت به معنای پایان نیست، به معنای نبودن و ندیدن هم نیست. مردم حضور دارند، همیشه حضور دارند. این حضور اما همیشه یکسان و یک شکل نیست. گاهی بازیگرند و گاهی نظاره گر. اما همیشه هستند و در بودن خود نقشهای گوناگونی را تجربه میکنند.
فکر میکنم نوشتههای منتشر شده در وبلاگها هم از این قاعده بهدور نیستند و اگر از آن فوران احساسات قبلی، کمتر نشانی باشد جای تعجبی نیست و باید بهیاد داشته باشیم که:مردم دارند زندگیشان را میکنند!.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر