۱۳۸۹ تیر ۱۷, پنجشنبه

خوانش عاشقانه‌ای از ((شاملو))

.
معتقدم که آن‌چه می‌تواند دنیا را نجات بدهد و انسان‌ها را به اوج سعادت و کمال انسانیت برساند ((هنر)) است و بی جهت نیست که تمام دشمنان نور و زیبایی و انسانیت، یکی از نخستین اقداماتشان سرکوب هنرمندان و تلاش در جهت نابودی ((هنر)) است.
معنقدم که اشعار عاشقانه‌ی شاملو از بهترین نمونه‌های شعر جدید و قدیم زبان پارسی است.
معتقدم که برای درک اشعار شاملو و پی بردن به زوایای ناشناخته‌ی احساسات او، و همچنین برای درک آن‌چه که می‌تواند کلید پیروزی در مشکلات پیچیده‌ی امروزی‌مان باشد یکی از کارهای خوب بررسی ((عاشقانه‌های شاملو))است.
حالا عده‌ای از دوستان خوب تلاشی را آغاز کرده‌اند تا باکمک یکدیگر این شعر‌ها را بهتر و بیشتر بشناسند و (امیدوارم) فارغ از بحث‌های پیچیده‌ی تخصصی و آکادمیک، چراغی را برافروزند برای شناخت این ((عاشقانه‌ها)) و همینطور شعر و هنر و زندگی و از همه مهمتر شاید پلی باشند برای درک ((عشق)).
خوب است که یاریشان کنیم.
نخستین گام را با عاشقانه‌ای برداشته‌اند که خیلی زیباست.
شروع مطلب را در اینجا می‌شود دید: خوانش عاشقانه‌ای از شاملو.
این هم خودِ شعر:
.
آنکه می‌گوید دوستت می‌دارم
خنیاگر غمگینی‌ست
که آوازش را از دست داده است.

ای‌کاش عشق را
زبانِ سخن بود

هزار کاکلی شاد
در چشمانِ توست
هزار قناریِ خاموش
در گلویِ من.

عشق را
ای‌کاش زبان سخن بود.

***

آنکه می‌گوید دوستت می‌دارم
دلِ اندُه‌گین شبی‌ست
که مهتابش را می‌جوید.

ای‌کاش عشق را
زبانِ سخن بود

هزار آفتابِ خندان در خرامِ توست
هزار ستاره‌ی گریان
در تمنایِ من.
عشق را
ای‌کاش زبانِ سخن بود.
.
احمدشاملو
31تیر1358
.

هیچ نظری موجود نیست: