۱۳۸۹ مرداد ۲۷, چهارشنبه

بيست و هشتم مرداد

.
بيست و هشت مردادِ كه باشه. منظورتون چيه؟ خُب يه سري آدم رفتن و يه سِري ديگه اومدن. اينا كه ديگه سال‌گرد و مراسم و از اين قرتي بازيا نداره. مگه قراره هركي بره و هركي بياد ما مراسم اجرا كنيم؟ تازه اين موضوع مال خيلي وخ  پيشه و اصن دليلي نداره دوباره حرفش پيش بياد.
حالا كه اصرار دارين براي سرگرمي و تفنن هم شده بهتون ميگم: دوسه تا آرتيسِ اصلي داش اين ماجرا كه از همه گنده‌تر و مهم‌تر و جيگرطلا‌تر و خيلي چيزهاي ديگه‌تر، همين رفيقِ زنده‌يادمون شعبون جونِ بي مخ بودكه چند سال پيش در ولايت خارجه يهو مرد. بقيه‌ي آرتيسا اونقدر مهم نيستند كه وقتِ آدم رو بگيرن. يه چند نفري هم بودند كه بعضي‌هاشون خيلي روداري مي‌كردن. برو بچه‌ها ترتيبشون رو دادن. فقط مونده بودن اين يارو ((فاطمي)) و يه چند نفر ديگه كه اونها هم بعدا ترتيبشون داده شد.
حالا بازم حرفي هس؟ سوالي چيزي هس؟ فقط دوس دارم يكي بگه بعــــــله. بعله دونش رو ميكشم بيرون رو بند آويزوووون ميكنم.
.

۱ نظر:

پیر فرزانه گفت...

کودتاست دیگه ، مگه چیه ؟
"پسر خاله ی کلاه قرمزی "