۱۳۸۹ شهریور ۱۰, چهارشنبه

ابتذال فرهنگی

.
در خیابان با اتوموبیل‌تان در حال حرکت هستید، صدای برخورد شدیدی می‌شنوید و با منحرف شدن اتوموبیل و تکان‌های شدید متوجه می‌شوید که تصادف کرده‌اید. هنوز از گیجی ناشی از واقعه خارج نشده‌اید که دستی درب اتوموبیل را باز می‌کند و چهره‌ای نگران از شما می‌پرسد" آیا شما سالم هستید؟ " .
 قصه برای شما تمام شده است. حالا فهمیده‌اید که با شخص بافرهنگی طرف شده‌اید، بقیه‌ی حکایت معلوم و مشخص است، آمدن پلیس، کروکی، بیمه، تعمیرگاه و تازه در این بین امکان هم دارد که پیوند دوستی جدیدی بین شما و طرف مقابل به‌وجود آمده باشد و کم نیستند کسانی که شراکت جدید یا ازدواج بین اقوام و مانند آن‎‌ها برایشان حکایتی است که آغازش از همین‌گونه برخورد‌های اتفاقی بوده است.

.

در خیابان با اتوموبیل‌تان در حال حرکت هستید، صدای برخورد شدیدی می‌شنوید و با منحرف شدن اتوموبیل و تکان‌های شدید متوجه می‌شوید که تصادف کرده‌اید. هنوز از گیجی ناشی از واقعه خارج نشده‌اید که دستی درب اتوموبیلتان را باز می‌کند و با یک حرکت سریع ترتیب کاشت یک باصطلاح(( بادمجان)) را در زیر چشم شما می‌دهد.
قصه برای شما تازه آغاز شده است، فحش‌های رکیک، زدو خورد، چوب، چماق، چاقو، زنجیر، پنجه بکس، پلیس، کلانتری، آگاهی، ضمانت، پارتی بازی، لشکر کشی ... احتمالاتی است که شما را به شکل ناگهانی و ناخواسته درگیر خود می‌کند.

.

فرهنگ را باید متفکرین بارها و بارها برای ما تعریف کنند. متخصصان امور اجتماعی و مردم ‌شناس‌ها و روانشناس‌ها و نخبگان سایر علوم انسانی و اجتماعی مربوطه باید برایمان بازگو کنند که خواستگاه آن چیزی که به (( بی فرهنگی)) معروف شده کجاست؟ آیا واقعا برخوردهای خام و بی منطق یا با منطق‌های جاهلانه (( بی فرهنگی)) هستند و یا این‎‌ها خودشان نوعی ((فرهنگ)) یا حداکثر((خرده فرهنگ)) نامیده می‌شوند؟

استفاده از ابزارهای ابتدایی و بدوی که در راس آن‌ها الفاظ رکیک، برخوردهای فیزیکی و نگاه خشن به محیط... واقعا ناشی از چه زیر بنایی است؟ چه مقدمات تربیتی و آموزشی درکار هستند که در مقابل هرنوع کنش، واکنشی وحشیانه و خام و منزجر کننده بروز می‌دهند؟

.

بسیار تاسف‌آور است که اصطلاحات، لغات و عباراتی ( بدون هیچ گونه پرده پوشی) در سطح محافل سیاسی، ورزشی و غیره و غیره رایج شده که از طرف رسانه‌های عمومی هم به‌شدت استقبال می‌شود. بسط، توسعه وترویج نوع نگاه و طرز تفکر و رفتار واپس‌گرای متعلق به حواشی جوامع شهری ظاهرا دردستور کار قرار دارد وتلاش درجهت تنزل فرهنگ عمومی جامعه تا سطح قرون وسطی و جوامع ماقبل سرمایه داری به شکل کاملا روشن و خشنی در جریان است.

.

کسانی گله داشتند از این‌که استادیوم‌های ورزشی به‌حدی آلوده شده‌اند که قادربه پذیرش فرزندانشان نمی‌باشند و این آلودگی تا سطحی پیش رفت که رادیوتلویزیون سراسری نیز با تمامی ترفند‌های صوتی و تصویری به‌کار برده شده، نتوانست بخش‌هایی از این وقایع و الفاظ را پخش کند. و اینک شاهد پیش‌روی این حوادث و الفاظ در سطح رسانه‌های (تحت حمایت شدید) هم هستیم و کار تا سطح رسانه‌های جمعی و محافل سیاسی و خبری جهانی بالا گرفته است. حالا دیگر باید برویم و تلاش کنیم تا به مردمان دنیا ثابت کنیم که در فرهنگ ما به‌کار بردن الفاظ زشت و ناشایست ((یک اصل))، (( یک الزام)) و ((یک ضرورت)) نیست.

.

و یک پرسش مهم: آیاهنوز هم اصرار داریم تا اثبات کنیم که بوعلی سینا و مولوی و رازی ایرانی بوده‌اند؟ وخلیج فارس واقعا (( فارس)) است؟

.



۳ نظر:

دمادم گفت...

وقتی از صدر تا ذیل مملکت را لمپن ها اشغال کرده اند ،دیگر چه امیدی به به تظاهرهای فرهنگی حداقل از نظر ظاهر قضیه.
اینجا ایران است. سرزمین لمپن های نسل جدید؟ یا ورود به جهان مدرن با هیچ پیش زمینه ای؟

اردیبهشت گفت...

پرسش نهایی تان به شدت میخکوب کننده بود! به راستی همینطور است. کم کم از اینکه نام ایران در کنار برخی اسامی دیگر آورده شود، معذب می شویم.
ولی کار به همینجا و بی فرهنگی ختم نمی شود. در برخی کشورها، ایرانی ها را به عنوان دزدان قهاری می شناسند چرا که بعضاً دانشجویان و جوانان ساکن کشورهای متفرقه، به عنوان تفریح به فروشگاه ها دستبرد می زنند

پیر فرزانه گفت...

وقتی آنکه باید نماینده فرهنگ ، تمدن ، خرد و اندیشه ما در جوامع بین المللی باشد مانند یک دزد قداره کش اراجیف بار جهانیان می کند و معاون فرهنگی اش از ادبیات ایشان تعریف و تمجید می نماید چه انتظاری از مردم کوچه و خیابان می توان داشت . وقتی الفاظ زشت مانند نقل و نبات از دهان سیاستمداران خارج می شود و استادان و ادیبان در کنج خانه هایشان جگر به دندان می سایند چه انتظار از تازه به دوران رسیده ها و نان به نرخ روزخورها باید داشت .
من شدیدا نگران نسل فردایم و آیندگانی که نام ایران را یدک خواهند کشید. واقعا نگرانم .