۱۳۸۸ خرداد ۱۰, یکشنبه

نامه به توکا

.
رفتم به نمایشگاه آثار توکا نیستانی که خبرش را قبلا داده بودم. سیزده تابلو به نمایش گذاشته. در وبلاگش کامنتی گذاشتم که اینجاهم می‌نویسم:
سلام
توکای عزیزمرا ببخش که به تو سلامی هم نگفتم. فکر کردم اگر صحبتی پیش بیاید نمی توانم نظرم را نگویم و در آن محیط کوچک اصلا خوب نبود چنین بحث‌هایی.
نمایشگاه را دیدم. راستش راضیم نکرد. این از زیاده خواهی من نیست. احساسم این بود که درحال تکرار شدن هستی. این بلا قبل از انقلاب هم سر هنرمندها آمده بود. زمانی که به هردلیل ارتباط هنرمند با مردمش قطع یا ضعیف می‌شود، هنرمند خودش را تکثیر و تکرار می‌کند. من هنر شناس نیستم و نظراتم هم تخصصی نیست ولی به عنوان یک بیننده‌ی عادی به خودم حق می‌دهم که از آثار تو درک خوبی داشته باشم و تاثیراتی بگیرم که آنطور نبود. در سفر سال قبل به کردستان طرحی دیدم از هادی ضیالدینی که بلافاصله خریدمش برای یکی از دوستان. آن طرح به نوعی همین بود که دیروز در کارهای شما دیدم. یک مرد و یک اسب که در هم ادغام شده بودند. بی تعارف طرح سیاه قلم ارزان قیمت هادی خیلی گویاتر و کم اغراق تر از کار تو بود.
ببخشید - رفاقت صداقت می‌آورد.
ضمنا حرف‌هایت در مورد محسن نامجو و دستبرد به هارد کامپیوتر در پشت شهرداری جالب بود.
پایدار و موفق باشی
.

۱ نظر:

asoo گفت...

همیشه شنیدن انتقاد مثل خواندن انتقاد میتونه گزنده باشه....
و اینکه ایا یک کار هنری برای یک گروه خاص با یک درک خاص یا نه اصل این است که ازاد است برای همه حتی برای ان که عاشق قاب های چوبی کارها میشوند....