۱۳۸۷ آذر ۲۰, چهارشنبه

طلاق آزادی یا فاجعه ؟

زن و شوهری از هم جدا می شوند . دور وبری ها تمام تلاششان را قبل از طلاق انجام می دهند برای اینکه این اتفاق نیافتد . راستی چرا این تلاش صورت می کیرد ؟ این کوششی است برای حفظ بنیان های اجتماع که خانواده بعنوان زیربنایی ترین نهاد آن باید حفظ شود ؟ علاوه بر این در شرع و عرف و قانون و سنت و اخلاقیات و.... همه جا صحبت برسر مقدس بودن این نهاد انسانی است . پس از جریان طلاق همه متاسف می شوند و سر تکان می دهند . زیر لب نچ نچ می کنند . اگر فرزند کوچکی داشته باشند سعی می کنند درجریان قرار نگیرد تا بد آموزی نشود .بحث های بعدی اطرافیان دراین مورد دگرگون می شود . مقصر را هرکس از دید خود شناسایی می کند . همه هم می خواهند از ترکش این اتفاق دور بمانند . افرادی از هردونفر دعوا یعنی زن و شوهر سابق فاصله می گیرند . کسانی هم هستند که جهت گیری مشخصی به نفع یکی از طرفین دارند و می خواهند حمایتشان را ابراز کنند .شوهر سابق نقش و شخصیت و تعریف جدیدی پیدا میکند : مرد مجردی که در برخورد با او باید شرایطی را لحاظ کرد .دروازه های خانه های اطرافبان متاهل روز بروز بیشتر برروی اوبسته می شود . همه کمی تا قسمتی با شک به او نکاه می کنند . دوستان مجرد دوباره باو نزدیک می شوند . همچنین دوستان متاهلی که خیلی هم از تاهل خود راضی نیستند . تجربه نشان داده که این مردان مطلقه دارای امکاناتی هم هستند ، مثلا خانه وپول وغیره و این افراد که به قول معروف تازه از قید و بند آزاد شده اند عطش زیادی دارند برای تجدید خاطرات خوش دوران مجردی و این بار می خواهند بدون محدودیت از زندگی لذت ببرند گرچه خیلی هم معلوم نیست که راهش را بدرستی بدانند .این ها علاقمندان دیگری هم دارند : دختران مجرد ، بیوه های درانتظارو خانواده هایی که فکر می کنند این مرد می تواند شوهر مناسبی برای دخترشان یا دختر عمه شان باشد . باصطلاح این شوهر سابق یا آقای مجرد امروزی (( در بورس است )) . اجتماع پذیرفته که مرد نباید مجرد بماند و از فردای روز طلاق دست هایی آشکار و پنهان در کارند که برای او همسری پیدا کنند که مشکلات قبلی را نداشته باشد و بتواند او را که حالا از چنگ یک هیولا خلاص شده به سعادت برساند . چون واضح و مبرهن است که درهر شرایطی همسر قبلی مقصر بوده و اجتماع خیلی لطف می کند اگر چهارتا وصله ناجور باو نچسباند .از اینجا به بعد بستگی به دارد باینکه در کشاکش بین تمایل به زندگی آزاد یا احتیاجات روحی مرد ، کدام راه انتخاب می شود وآیا حدیث معروف(( خر که مکرر نمی شه ))انجام شدنی است یانه ؟
اما زن سابق یا بانوی مطلقهء فعلی چه ؟ پایش را که از دفتر خانه بیرون می گذارد متوجه شخصیت و نقش جدیدش می شود . یک زن بیوه، ترجمه اش می شود : یک طاعون ، یک طعمه ، یک مصیبت . باید از او دوری کرد . باعث شرمساری است . آدمی که عرضه نداشته زندگیش و مردش را حفظ کند . معلوم نیست که چند تا اشکال دیگر هم می تواند داشته باشد .عنصری خطرناک که می تواند زیر پای مردان متاهل بنشیند و زندگی خانوادگیشان را بهم بریزد . بجز بستگان نزدیک بقیه بسرعت باید از او فاصله بگیرند . اینکه او چطور زندگی خواهد کرد بخودش و اطرافیان نزدیکش مربوط است و برای دیگران فقط این مهم است که دراین ارتباط آسیب نبینند . اما یک استثنا هم وجود دارد : فراموش نکنیم که او درهرحال یک زن است . یک زن بدون شوهر .زنی که می تواند بدون نگرانی از پیش آمدن مشکلات بعدی برای یک مرد معشوقه مناسبی باشد . مگر نه اینکه تنهاست ؟ مگرنه اینکه حمایت می خواهد ؟از نظر مادی و روحی می شود حمایتش کرد و در مقابل خدمات اورا طلب کرد . معادله و معامله صددرصد منطقی و سود آور !
بقال محل ، مسئول صدور گواهینامه رانندگی ، پسرخاله بزرگه که تازه از فرنگ آمده ، شوهر دوست قدیمی که خیلی هم روشنفکر است و او را آبجی صدا می زده ، اصغر آقا همسایه بغلی که هفت فرزند بزرگ دارد و دیگران و دیگران خودشان را محق می دانند که از این موقعیت استفاده کنند و از این سفره نعمت بهره ببرند . اگر زن شکایتی هم داشته باشد باشماتت اطرافیان مواجه می شود که : نگفتیم نکن ؟ نگفتیم تحمل کن ؟
حالا چه باید بکند ؟ راه حل ها واقعا چیست ؟ بحران عراق و تورم جهانی و انتخابات آمریکا جای خود اما واقعا این مسئلهء زندگی یک انسان است که بود و نبودش خلاصه شده به نظر ولطف اجتماع مردسالار.آیا باید باهمه قطع رابطه کند ؟ با اولین موقعیت بوجود آمده کنار بیاید و خودرا تسلیم مصیبتی کند که هیچ معلوم نیست از فاجعه قبلی قابل تحمل تر باشد؟
خودکشی هم فکر بدی نیست ( از خودفروشی که بهتر است ) .وچه حکایت ها که شنیده ام و شنیده اید که زن های مطلقه در اجتماع چه وضعیتی دارند و نگاه عمومی به آن ها چگونه است . و آن چه از یادها می رود نابود شدن کرامت والای انسانی است که در این اجتماع دوفرهنگی و دروغ پرور ظاهرا فقط بدرد کتاب های سعدی می خورد و ابزاری است برای استفاده در سخنرانی های رسمی !

۱ نظر:

ناشناس گفت...

خوب بود