.
همه سعی کردیم، همه تلاش کردیم، کوچه درتسخیر مابود، چه روزها و شبهایی، چه صحنههایی بود، گاهی انسان آرزو میکند که تمام نمیشد، ولی همه میدانیم که تمام میشود. مردم زندگیشان را دارند، مردم برمیگردند سر زندگیشان، شاید فردا تمام شود و شاید هفتهی آینده، ولی یک چیز قطعی است، تمام میشود تا دور بعد، تا دوباره صدایمان بزنند، یا دوباره ما صدایشان بزنیم، حالا دیگر برای من خیلی فرق نمیکندکه چه کسی بازی را برده، آنچه که مهم بود اتفاق افتاد، احساس یکی بودن، احساس اینکه همه حساس شدهاند، احساس اینکه چیزهایی هست که ما را ناراحت میکند، چیزهایی هست که ما نمیپسندیم، و ما گفتیم که ما میفهمیم، ما باشما همراه نمیشویم، ما ناپاکیها را درک میکنیم. حالا بازی دارد تمام میشود، واقعا دارد تمام میشود؟ نه بازی تازه درحال شروع شدن است.
اگردرست فهمیده باشیم، همه چیز در حال آغاز است. سیاستمدارن همیشه میآیند و میروند، این ماییم که میمانیم و میفهمیم که نباید اجازه بدهیم ناراستیها رشد کنند. من می خواهم به کوچه بزنم، من میخواهم زندگی کنم، من در کوچه زندگی خواهم کرد!
.
۱ نظر:
همیشه زمان در حال عوض شدن است.
همیشه فردا با اتفاقات عجیبی در انتظار ماست
ارسال یک نظر