.
در مورد مرگ مطلب زیاد هست . شاید همانقدر که خود مرگ هست، مطلب هم هست. در مورد مرگ حیوانات هم مطلب زیاد نوشته شده. و بعضیها هم چه شاعرانه و زیبا. مرگ قو، مرگ ققنوس و مرگ حیوانات دیگری که بدون جفتشان ماندهاند و شاید شکلهای دیگری از مرگ که همیشه بوده و همیشه هم خواهد بود. اما هیچوقت فکر نمیکردم که مرگ کوسهها هم بتواند غمانگیز باشد . مرگی که شنیدنش چند روز کامل بتواند انسانی را از خود بیخود کند. در یکی از این کانالهای کوفتی ماهواره یک جهنم درهای را نشان دادکه نفهمیدم کجاست. یا چین بود و هنگ کنگ و یا یک خراب شدهی دیگری از همین نژاد زرد. مردمش بالهی کوسه دوست داشتند و خیلی هم گران بود. توجه من فقط وقتی به این برنامه و صحنهها جلب شد که دیدم با چه روشی این بالهها را تهیه میکنند. ماهیگیران متخصص، کوسههای زنده را شکارمیکردند. در کف قایق بالههای آنها را با چاقوهای تیز میبریدند و خودشان را در دریا رها میکردند. تمام این عملیات چند لحظه بیشتر طول نمیکشد و کوسهی بینوا بدون باله امکان حرکت ندارد و قطعا با این شرایط به عمق آب میرود و تا لحظهی مرگ که میتواند در اثر شکار شدن یا گرسنگی باشد بیحرکت در جایش میماند. بعد از دیدن این صحنهها حس عجیبی داشتم. تصور مرگی که بدون امکان دفاع سر میرسد، مرگی که در سکوت کامل آرام آرام فرا میرسد و موجودی سرِحال، شاداب و قدرتمند را با بیچارگی مطلق میبلعد. حتی شاید قبل از اینکه به درستی فهمیده باشد که چه اتفاقی افتاده است. در بستری سرد و خشن، با نگاهی ثابت و بیفروغ جان میبازد.
.
۴ نظر:
خواستم بنویسم اینجوری کوسه ماهی تحقیر میشه...نمیدونم چرا ننوشتم.
با اجازه تان این مطلب را در وبلاگ خودم میگذارم.چه شباهتی بین ما و کوسهها وجود دارد
لعنت بر اين انسان كه وحشیتر و خودخواهتر از او موجودی نيست...
سلام از تصور لحظات هنگام بریدن بال و لحظات بعدی ازاد سازی و مرگ درد بدی رو تحمل کردم جنون اور است وقتی قدرت کامل در برابر مظلومی قرار بگیرد که شاید روزی پادشاه دریاها بوده
ارسال یک نظر