.
دوستی محبت کرد و یک سی دی موسیقی را برای من فرستاد. کاری است ظاهرا از موسیقی سنتی یا اصیل یا ردیف یا هرچه که اسمش هست . کاری از مسعود جاهد و شیدا بنام : کوچههای بی نشان.
با کنجکاوی به سی دی گوش کردم و اول از همه هم به سراغ آهنگی رفتم که نام آلبوم از آن گرفته شده یعنی ((کوچههای بی نشان)).
چیزی که شنیدم قرنها و قرنها با فضایی که من حس میکنم فاصله دارد . احساس میکنم که نه من درکی از این کار دارم و نه گویندهی شعر، سازندهی آهنگ وخواننده درکی از من و شرایط من دارند. تلاش کردم نام شاعر را پیدا کنم که موفق نشدم . به هرحال نفهمیدم اجرای این کارها چه فایدهای دارند و چه مشکلی را برای کسی حل میکنند. این نوع اشعار همراه با اجراهایی که سعی میکنند هرچه بیشتر سوزناک و محزون جلوه کنند نشان از چه چیز دارد؟ مثلا داریم بازگشت به سَنتها میکنیم؟ حفظ ارزشها؟ این نوع موسیقی و این نوع هنر می خواهد چه چیزی رابیان کند؟ آیا اصلا قرار است چیزی بیان شود؟ من فکر میکردم که قرار است اگر به هنر و سنت گذشته رجوع کنیم نه برای پاسداری گورستانها که برای کمک به پیشرفت روحی، علمی و اخلاقی جامعه باشد وگرنه که نتیجه آن چیزی میشود که شاملو سالها پیش گفته بود: مطرب گورخانه. همان که صدا و سیما سعی میکند بجای فیلم و سریال و تاتر و موسیقی تحویلمان بدهد.
شعر این ترانه را برای عبرت سایرین هم شده در اینجا مینویسم و امیدوارم اگر کسی چیزی بجز مرگ و نابودی و سُستی و کِرختی از آن برداشت کرد برای من هم بنویسد.
.
کوچه های بی نشان
.
در آتشم، در آتشم
شعله کشم، شعله کشم
میسوزم از جور زمان
مینالم از دردی نهان
ای آسمان، ای آسمان
برما نگر، برعاشقان
در این بلا ماندم خدا، نه همدلی نه همزبان
میخوانم آواز تو را، در کوچههای بینشان
من بی دل و حیران شدم
سرگشته و نالان شدم
من بی کس و تنها شدم
من عاشق و شیدا شدم
بی همدم و تنها شدم
.
۲ نظر:
عاشقی و شیدایی
تنهایی و سرگردانی
آتش که دیگر مجالی برای این حرف ها ندارد آتش خاصیت های دیگری دارد اتش گورستان اهنگ دوست بلا شعله فریاد کوچه های بی نشان همه را گم کرده ام.
من تقريباً به هيچ موسيقی جديد ایرانی از ده سال پيش تا حالا گوش نکردم، چون اکثر نسل جديد چيزی برای گفتن ندارن.
ولی شعر این ترانه به دلم نشست.
بوی غربت مي ده! بوی تنهايی... بوی پوسيدگی.. بوی فسيل شدن و با خاطره ها زندگی کردن!
تو يه کلوم بويه زندگی من و امثال من رو می ده!
بر قرار باشی...
ارسال یک نظر