۱۳۸۸ آبان ۲۱, پنجشنبه

بازهم سلام

.
وقتی آدم یک مدت از اینترنت دورباشد احساس آرامش می‌کند. ولی وقتی برگشت احساس عقب ماندگی بدجوری دل آدم را می‌سوزاند. این که در طی مدتی که تو نبودی چه کارهای ارزشمندی شده و دیگران مثل تو وقتشان رانکشته‌اند خیلی غبطه آور است.
اصلا منظورم به نوشته‌های بزرگان نیست. در مورد آدم‌های معمولی صحبت می‌کنم. برو بچه‌هایی که معمولی هستند و از احساساتشان و از غم و شادیشان و از دوستی‌هایشان و دل مشغولی‌هایشان می‌نویسند و پاکند و زیبا و صادق. خواندن این‌ها به آدم نشاط می‌دهد و احساس جاودانگی ! و این‌که شب پرستان چقدر از مرحله پرت تشریف دارند که شادمانه فکر می‌کنند توانسته‌اند زندگی را و شادی را و احساس را وشور و نشاط را بکشند و بعد بروند با خیال راحت خریدهای گنده گنده بکنند و بنز و بی ام و سوار شوند و .....
ولش کن قول داده بودم از این حرف‌ها نزنم.
این زنجانی بندر عباس نشین که همچنان مشغول است و هیچ نوع سدی هم حریفش نیست انگار. دوست گوشه گیر من هم که مرتب به تولید مشغول است و چنان کارهای خوبی می‌کند که شاید روزی در یک دیدار روبرو، بدون توجه به خطر آنفولانزای خوکی ببوسمش!
این دوست خارج نشین دلتنگ هم که انگار دریایی از مهر و محبت را در دلش دارد هنوز کار می کند و به کوری چشم خفاشان می نویسد.کلی هم محبت کرده و یک پستش را داده به من که سپاسگزارش هستم. حبیب آقا هم که مطابق معمول مشغول است و با وجود اختلافات دیدگاهی که گاهی باهم داریم همیشه برایم انگیزه ای بوده که زندگی را بهتر تنفس کنم و بیشتر بفهمم.
خیلی ها را هنوز نخوانده ام بخصوص کارهای استاد قزللو که خیلی کارهایش را دوست دارم . و این دوستمان مکتوب و ناصر کرمی و خیلی های دیگر.خوشبختانه آنقدر زیادند که هرچه نام ببری تمام نمی شوند.
دوستی نوشته که بهروز بقایی در بیمارستان بستری است. متاسف شدم. از آن هنرمندان بی ادعا و پاک و صدیق است که تمام عمرش در خدمت هنر و مردم بوده. برایش آرزوی سلامتی می کنم.

۲ نظر:

امیر زجوادی گفت...

نبودنت آنقدر ناراحتم کردوحال بودنت همانقدر خوشحال.هر شب منتظرت بودم.از لطفت ممنونم.
بمان و بنویس.

امیر جوادی گفت...

نبودنت آنقدر ناراحتم کردوحال بودنت همانقدر خوشحال.هر شب منتظرت بودم.از لطفت ممنونم.
بمان و بنویس.