۱۳۸۸ دی ۸, سه‌شنبه

نو پرمیشن؟؟؟

.
اینترنت را دوست دارم. می‌شود با همه حرف زد، می‌شود حرف‌های همه راشنید. می‌شود از صبح تاشب نشست و هی خواند و هی خواند. عطش خواندن که زمانی داشت خفه می‌کرد نسل مارا و عطش ارتباط که برایمان حسرتی بود، امروز با این وسیله‌ی بهشتی ( یا جهنمی ؟)سیراب می‌شود.
مثلا همین امروزکه تصمیم گرفتم تحلیل‌ها و تفسیرها و دیدگاه‌های مختلف را درمورد آن‌چه در روز عاشورا در تهران رخ داده بخوانم و چیزهای جدیدی یادبگیرم بخصوص از جوانان که خیلی ذهنشان فعال‌تر است از نسل‌های قدیمی.
چیزهای خوبی پیدا کردم، موافقین خشونت، مخالفین خشونت، دیدگاه‌های مختلف از زوایای متفاوت که موضوع را بررسی کرده بودند و احیانا شرحی بر آن‌چه دیده بودند و یا شنیده بودند.
مهم نیست نویسنده کدام طرف جبهه قرار داشته باشد.(جبهه؟) . مهم‌تر این است که چه حرف‌هایی دارد و با چه زبانی حرف‌های خود را بیان می‌کند. دسترسی داشتن به این حجم مطلب و تنوع نظرات ابراز شده تحیر آور است. و باز همان حسرت قدیمی آمد به سراغم که اگر ارشمیدس و ابن سینا و خیام هم چنین چیزی دمِ دستشان بود چه می‌شد...
و حسرت این‌که سی چهل سال ِ بعد که ما نیستیم این کانال‌های ارتباطی چه شکل‌هایی که پیدا نخواهند کرد.
مدت زیادی است که عده‌ای تصمیم گرفته‌اند که برای ما تعیین کنند که چه چیزهایی را باید بخوانیم و چه چیزهایی برای سلامتی‌مان مضر است، ماهم راه آمده بودیم و بدون این‌که صدایمان در بیاید با استفاده از گوگل ریدر به کار خود مشغول بودیم و آن جاهای ناباب را یواشکی هم که شده می‌دیدیم. اما امروز متوجه شده که اشخاصی چه‌قدر به سلامتیم اهمیت می‌دهند:
You don't have permission to view this feed.
اصلا نفهمیدم که چه کسانی و از کجا این پیغام را نوشته‌انداما به‌هر صورت متشکرم که به فکر سلامتی من هستند.
حالا من مانده‌ام که بقیه‌ی مطالب مورد علاقه‌ام را کجا و چطور بخوانم؟ چاره‌اش همان ابزارهای قبلی است؟ راستی اگرکسانی حرفی برای گفتن دارند و احساس می‌کنند که حرفشان خیلی هم حق است و یک عالمه هم به‌درد می‌خورد و مخالفین هم که کاملا چرند می‌گویند چرا اجازه نمی‌دهند که خودخواننده به این نتیجه برسد؟
.

هیچ نظری موجود نیست: