۱۳۸۹ شهریور ۶, شنبه

یک ((هوا)) و دو ((بام))!

.
آقایی که خیلی اعتقاد دارد و بسیار ارزشی است ویک عالمه هم یقه می‌دراند، زن و بچه‌ی خودش در کانادا زندگی می‌کنند. یعنی ایشان این‌جا پول در می‌آورد و عهد و عیالش در کانادا برایش خرج می‌کنند. پدیده‌ای که اسمش را گذاشته بودند ((مزدا- مزدک)) که معنیش (( من این‌جا و زن در آمریکا- من در این‌جا و زن در کانادا)) بود قبلا در اقشاری متداول بود که در بیان این‌که به دلایل مختلفی تمایل دارند که خودشان و خانواده‌شان در اینجا زندگی نکنند ابایی نداشتند اما امروزه روز کسان زیادی را می‌بینیم که وقت شعار دادن شاگرد اول هستند ولی حاضر نیستند که بچه‌های ترگل ورگل‌شان هم در همین حال و هوا تنفس کنند و چون باید کسی مراقب فرزندان برومندشان باشد که در مملکت کفار، انحرافی چیزی گریبانشان را نگیرد از روی ناچاری عیالشان را هم ارسال می‌فرمایند به‌آن طرف. اصولا هروقت کسانی را می‌بینم که خودشان در آن‌طرف زندگی می‌کنند و برای این‌طرفی‌ها نسخه می‌پیچند کمی تا قسمتی قلقلکم می‌آید. حالا این آدم پروفسور مولانا باشد یا کامران نجف زاده و یا مهاجر آینده یعنی آقای افتخاری. نکته‌ی دیگری هم که همیشه من را متعجب کرده وضعیت کسانی‌است که بلند شده‌اند از کشور نازنین خودشان با هزار زور و زحمت و پارتی بازی و غیره و غیره رفته‌اند در ممالک کفار غربی زندگی می‌کنند و تازه  طلبکار هم هستند وبرای تغییر قوانین و مقررات و عرف و عادت آن جوامع، تظاهرات هم می‌کنند. ظاهرا اصلا به‌فکرشان نمی‌رسد که اگر آن جوامع بد هستند، این‌ها می‌توانند با یک حرکت سریع به کشورهای خودشان برگردند. و چه کسی به این سوال پاسخ می‌دهد که با وجود مسلم بودنِ بد و اَخ بودن آن کشورها، پس چرا علاوه بر گردش و سیاحت و مسافرت‌های (مثلا) تحقیقی و شرکت در کنفرانس‌ها و سمینارها و هزار کوفت ِ دیگر، و همچنین برای انواع اقسام معالجه و چک‌آپ و غیره و غیره همیشه کسانی هستند که به محض این‌که شلوار مبارکشان دوتا می‌شود به‌سرعتِ برق و باد راهی این کافرستان‌ها می‌شوند.
.

هیچ نظری موجود نیست: