.
گفته بودند قرار است آقایی که به سمت مدیر فنی شرکت منصوب شده است بهزودی در محل کارش حاضر شود. حرفهای زیادی در مورد او زده میشد، از سوابقش میگفتند که کارشناس باسابقه و بسیار ورزیدهای بوده و درعینحال خیلی هم سخت گیر و انعطاف ناپذیر، بنیادگرا و مقرراتی است. کسانی که با این آقا قبلا در جاهای دیگری همکار بودند، از اخلاقیات تندش تعریف میکردند و اینکه کار کردن با او اصلا راحت نیست. آقای کارشناس آمد، اولین درخواستش صبحانه بود که بهسرعت فراهم شد، در انتهای صرف صبحانه، ایشان پرسشی را مطرح کرده بود که بنظر من کاملا بنیادی، ضروری و غیر قابل چشم پوشی بود! سوال کارشناس محترم و باسابقه این بود: " پس چرا گردو نداریم؟".
ایشان برای صبحانهاش گردو میخواست و ما فهمیدیم که هیچ اتفاق جدیدی نیفتاده و قرار هم نیست بیافتد. حالا ماههاست که سفرهی صبحانه پهن است و همه باهم بهخوبی و خوشی کار میکنیم. نه، جای هیچ نگرانی نیست، اگر ضرورتها را درک کنیم و اگر حق و حقوق نانوشتهی روسا را تامین کنیم نیابد هم نگران چیزی باشیم.
.
امروز شنیدم که هزینهی برگزاری مراسمی که قرار یوده ایرانیان مقیم خارج را بهراه راست هدایت کند و نتیجهاش هم زانو زدن کسانی در مقابل ارباب قدرت و... شده است، بالغ بر پنجاه میلیارد توان اعلام شده . اینکه این هزینهها را چه کسانی و چرا ، بهخرج این ملت انجام میدهند و آیا اصولا در این موارد ارزیابی و کار کارشناسی صورت میگیرد یا خیر،از جمله مطالبی است که ظاهرا من و امثال من نباید سوال کنیم و احتمالا پاسخش آن طرف خطوط قرمز است.
فقط دلم میخواست بدانم که پنجاه میلیارد تومان، واقعا چهقدر پول است و با این پول چه کارهایی میشود کرد؟ چند مدرسه میتوان ساخت؟ چند درمانگاه؟ چند کتابخانه؟ چند بیمار کمتوان خواهند توانست به داروهایشان دسترسی داشته باشند؟ چند هواپیما ممکن است با خرج کردن این پول سقوط نکنند؟ چند مسافر درجادههای کشور میتوانند که با مرگ روبرو نشوند؟ چند فیلم و تئاتر قابل قبول، با این پول میتوان ساخت؟ چند نفر قادر خواهند بود ((پولِ پیشِ)) خانه اجاره ای را فراهم کنند؟ چند نفر میتوانند بدون فروش کلیه، مشکلات معمولی زندگی را حل کنند؟ چند جوان با این پول صاحب ((جهیزیه)) خواهند شد؟ چند نفر میتوانند با این پول ، کسب و کارِ مفیدی راه بیاندازند؟
.
شاید برگزاری همه نوع کنفرانس، همایش، سمینار و هرنوع گردهمآیی و مراسم، برای ارگانهای مختلف لازم و مفید باشد (حتی با هزینههایی که افسانهای بنظر میرسند)، اما نمیتوان فراموش کرد که (( روا بودنِ چراغ، به خانه)) امری است حتمی،الزامی و غیر قابل چشمپوشی. در شرایطی که برای چاپ یک نشریهی کوچک و یا ساخت یک فیلم یا تئاتر، همیشه مسئلهی عدم وجود بودجه مطرح است اما روزانه شاهد چاپ دهها و صدها بولتن، نشریه و بروشور و غیره هستیم که اکثریت آنها هم بیمصرف و صرفا برای استفادهی تبلیغاتی افراد و گروههای مختلف است.
همیشه درآغاز دورهی مدیریت مدیران مختلف، ادعاهای زیادی مطرح میشودکه پس از گذشت چند هفته یا چند ماه، صحت یا عدم درستی این ادعاها بهروشنی قابل دیدن، ارزیابی کردن و اثبات هستند. حالا این سوال مطرح است که با انجام این همه هزینههای گزاف ونجومی، واقعا چه دستآوردهایی داشتهایم؟
.
لینک خبر: مجلس قانع نشد.
.
۲ نظر:
در این مملکت هیچوقت به یاد ندارم هیچ همایش یا سمیناری نتیجه ای داشته باشد. فقط می آیند و می خورند و می پاشند و می ریزند و می برند. و در این میان عده ای به نام کارپرداز به نان و نوا می رسند.
خب شاید اگر قرار باشد هرینه هایی را که شما اشاره د اشته اید انجام دهند ، نتوانند از حمایت مردم داخل کشور مطمئن شوند چون خوب می دانند که هرحنایی تا مدتی فقط رنگ دارد هر چند مرغوب باشد ،چه برسد به نامرغوبش.
ارسال یک نظر