۱۳۹۰ دی ۲۸, چهارشنبه

سلامی دوباره


به شکل شگفت انگیزی برگشتم اینجا!
خیلی دلم تنگ شده بود. واقعا دلم برای دوستانم، این محیط خوب و خودم تنگ شده بود!
رفتنم قصه‌ای داشت خیلی معمولی و آخرش هم خیلی عجیب و غریب، ولی برگشتنم عجیب تر بود.
به همه دوستان سلام می‌کنم.
شاید در یکی دوروز نعطیلات پیش رو بتوانم کمی آب و جارو کنم اینجارو

۲ نظر:

Unknown گفت...

خوش آمدین دوباره به خونه خودتون. ما سر می زدیم و سعی می کردیم نگذاریم خاک بگیره ولی این خونه قلم مهربان صاحبش را نیاز داشت.
اتفاق های خوبی تو این چند روز داره می افته که لبخند به لبم می یاره و شادم می کنه. یکیش برگشتن شماست
سارا (سیاه مشق)

پیر فرزانه گفت...

خوشحالم که برگشتید . من امروز متوجه آمدن تان شدم . قدم تان روی چشم های مجازی ما.