۱۳۹۱ مهر ۹, یکشنبه

وضعیت فعلی


نگران هستیم. نگران آن‌چه بر ما می‌گذرد و قرار است که در آینده نزدیک واقع شود. انگار در خلا حرکت می‌کنیم. انگار هیچ‌کس به‌فکر نیست. نه به‌فکر ((گل‌ها و ماهی‌ها )) که به فکر این مردم، این کشور و این سرزمین نیست. هرکس به‌کار خویش مشغول است، کسانی در کار کشف راه‌های جدید دست یافتن به‌درآمد‌های میلیاردی، کسانی در فکر چگونگی پیدا کردن یک لقمه کوچک  نان.
 رسانه‌های جمعی و در راسشان رادیو و تلویزیون انگار در جایی دیگر زندگی می‌کنند، جایی میان ابرها. مقامات مختلف مرتب مصاحبه و سخنرانی دارند در مورد چیزهایی که کمتر به‌ما ربط دارد. هرنوع  حرف و سخنی مخالفت سیاسی محسوب می‌شود و هرنوع اظهار نظری ممکن است سیاه نمایی تلقی شود و آن‌وقت است که کار یه جاهایی خواهد کشید که هیچ‌کس راضی نخواهد بود. از ابتدای روز مرتب می‌شنوی که قیمت دلار و سکه بالاتر رفته، تو سکه و دلاری نداری که نگرانش باشی اما حالا دیگرهمه آموخته‌اند که این یعنی سخت‌تر شدن زندگی.  
یکی بر طبل جنگ می‌کوبد و دیگری تکذیب می‌کند. کسانی که دیروز محبوب یودند و با مقدسین مقایسه می‌شدند امروز آماج انواع توهین‌ها و تهمت‌ها شده‌اند. ما نمی‌خواهیم سیاسی باشیم و حرف سیاسی بزنیم ولی نگران هستیم. نگران آینده خود و فرزندانمان.
امروز درخبرها خواندم که زمزمه‌هایی در مورد کوپن و سیستم جیره‌بندی کالاهای اساسی مطرح شده و این درحالی است که بوجود آورندگان این سیستم درگذشته، امروز جزو مغضوبین هستند. هر روز همه از هم می‌پرسند که بالاخره چه خواهد شد؟ و کمتر کسی است که قادر به پیش بینی و پاسخ گویی باشد. وقتی این موج‌های پایان ناپذیر گرانی را می‌بینی و مقایسه می‌کنی با تعداد برج‌های تازه ساخته شده و درحال ساخت در مناطق شمالی شهر و همچنین تعداد پورشه‌ها و بنزها و ده‌ها مارک اتوموبیلی که همگی نو و تازه ودر زیرپای دختران و پسران تازه سال به تفریح و تفرج مشغولند نگران می‌شوی، نگران از این‌که آیا اصولا کسی هست که به این مسایل فکرکند و به‌دنبال راه چاره حتی موقت باشد؟ و بعد درمانده می‌شوی که با چه کسی می‌توانی حرف بزنی و به چه‌کسی می‌توانی تکیه کنی؟ احساس بی‌پناهی و ناامیدی تورا وا می‌دارد که به خودت فکر کنی و تلاش کنی که به هرشکل شده خودت را حفظ کنی و از آسیب‌های در راه برهذر بمانی اما چون امکانی برای محافظت از خودت را نداری و راهی هم به شبکه‌های کسب درآمدهای آنچنانی برایت وجود ندارد کاملا درمانده می‌شوی.

۲ نظر:

. گفت...

درود بر شما. روزگار کنونی ما را به زیبایی نوشتی. چه می شود کرد. روزگار سختی است.

ناهیدیوسفی گفت...

باعث تاسف است واقعاً