۱۳۹۲ آبان ۱۹, یکشنبه

موزه رضا عباسی





شاید که بیشتررفته بودیم  که خودمان را ببینیم یا پیدا کنیم. موزه رضا عباسی اصلا غیر قابل دسترس، سخت و شلوغ نیست. آدرسش اینن است: خیابان شریعتی، کمی پایین‌تر از پل سیدخندان. ( حداکثر زمان لازم برای بازدید غیر تخصصی یک ساعت)
در طبقات بالا آثاری از ایران قدیم شامل ظرف و ظروف، زینت آلات و اشیاء مختلفی که می‌بردت به دورها و دورهارو برو می‌شوی ودر طبقات پایین‌تر بر می‌خوری به آثاری از فرنگ و تمدن بعد از اسلام و تلاش هنرمندانی را که می‌کوشند با تمام تنگی فضا ، از امکانات موجود استفاده کنند و همه شور و هیجان وجودشان و حس زیبایی شناسی سرکوب شده خود را در قالب امکانات مجاز مثل خوش نویسی ارائه کنند.
از جمله تفاوت‌های بارز بین آن‌چه در طبقات مختلف این موزه  دیده می‌شود، بیرنگی و بی حسی اشیاء است  که برای هر بیننده غیر متخصص نیز کاملا آشکار است. بخصوص اشیاء متعلق به دوران قاجار که کم مانده بود اشکمان را دربیاورد.
جالب ترین چیزی که برای منِ عامی سرکوب و تحقیر شده جلب نظر کرد قاشق و چنگالی بود از دوران ساسانی که یعنی روزی که ما چنین بودیم، دیگران چنان بودند و باقی قضایا.
به هرحال پیشنهاد می کنم از وقت کم مصرف ( شاید هم بی‌مصرف) جمعه صبحتان استفاده کنید و این موزه را ببینید.

۱۳۹۲ تیر ۱۸, سه‌شنبه

هر دم از این باغ ...

فرازهایی از یک خبر:

ایران سرویس "ایمیل ملی راه انداخته است.
در این سرویس ایمیل "امنیت اطلاعات و حریم شخصی" تامین می‌شود.
هم اکنون ثبت نام برای استفاده از این سرویس برای عموم آزاد نمی‌باشد.
هر ایرانی از مقطع تحصیلی ابتدایی" به بعد "باید" یک آدرس ایمیل در این سرویس داشته باشد.
کسانی که می‌خواهند از آن استفاده کنند باید پس از ثبت نام باید "برای احراز هویت" به دفتر پست بروند.
اشتراک این سرویس ایمیل پولی است.
رابطه ایمیلی شهروندان ایرانی با دولت از طریق آن انجام خواهد شد.

چه باید گفت؟ اگر سوالی باقی بماند می‎‌تواند از این نوع باشد: 

مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه ست؟ 
ما که نفهمیدیم (( باید)) ها برای چیست، واقعا برای همان است که ما فکر می کنیم؟
سرراست بگویید(( پول )) می‌دهید یا (( پول )) می‌گیرید؟
حالا فرض کنیم همه این ای میل را داشتند، واقعا با این متخصصین قدرت کنترل (( هر ایرانی )) را دارید؟
آیا این نوابغی که در این هشت سال این همه تئوری عالی برای مدیریت جهانی ابداع کردند در این پروژه بزرگ هم همکاری داشته‌اند؟
آیا از فک و فامیل آقای خاوری هم در این پروژه استفاده خواهد شد؟ یا همه کار را فک و فامیل آقای زنجانی انجام خواهند داد؟
این کار را دولت بعدی هم پی گیری خواهد کرد ویا می‌گذارید برای دفعه آینده خودتان؟
آیا این پروژه را صادر هم می‎‌نمایید؟

راستی کسی از قیمت پورشه پانامرا آلبالویی خبر دارد؟ من هم فکر می‌کنم (( باید)) یکی دو تا بخرم!





۱۳۹۲ تیر ۱۱, سه‌شنبه

آنجا که حادثه اخطار می‌شود

یادش بخیر دوستی که زمانی در سالهای دور نمایشنامه‌ای را با این عنوان بر روی صحنه آوردو تلاش کرد ((حادثه)) را اخطار کند. که گوش شنوایی نبود و یا بود و به صرفه نبود که گوش کند.
دیشب یکی از آقایان کلی (( باید)) و(( نباید )) در مورد رئیس جمهور جدید صادر کرده و در انتها فرموده است که در صورت عدم اجرای فرمایشات ایشان، واکنش‌های منفی از طرف(( مردم )) نشان داده خواهد شد و امروز هم روزنامه وزین ((کیــهان)) در مورد انتخاب وزرا آینده اخطارهایی داده است.
ظاهرا هر دو مورد اخطارهایی است برای حوادثی که احتمالا قرار است پیش بیاید! و نشان از هماهنگی تدریجی گروه‌هایی دارد که در بازی شیرین قدرت  احساس (( باخت )) و (( حذف شدگی )) می‌کنند.
خیابان‌های مصر را که در اخبار تلویزیون می‌بینی، پشتت می‌لرزد از آنچه احتمالا مورد نظر سلیقه‌های مخالف است.

۱۳۹۲ تیر ۸, شنبه

تمرین دموکراسی

یک دفعه و همه با هم، از چپِ چپ تا راستِ راست، از آن‌که دوست ندارد به مورِ دانه کش هم آسیبی رسد تا آن‌هایی بنظر می‌رسد مریدان سینه چاک طالبانند، همه و همه از نمایندگان اصناف و طبقات و قوم‌ها و شهرها و محلات گرفته تا عاشقان دلخسته انواع بنزهای سفارشی و پورشه‌ها ی رنگارنگ وارداتی ( که گفته‌اند معلوم نیست به چه کسانی تعلق دارند)، از سیاستمدارن قهر کرده تا وزرا و وکلای قهر داده شده، خلاصه همگی ناگهان به این نتیجه رسیده‌ایم که دموکراسی تا اطلاع ثانوی (( چیز )) بسیار خوبی است  و رئیس جمهور جدید به کسی وام‌دار نیست و کابینه باید از همه اقشار و گروه‌ها استفاده کند و در این صورت دنیا گلستان خواهد شد.
از همین حالا هم معلوم است که چه خبرها خواهد شد در آن روزهای سخت و دلدادگان همه چیز خواه و همه چیز خور، چه کارها که نخواهند کرد!
اما فکر می‌کنم همین هم مبارک است و احتمالا راه دیگری برای پیشرفت اجتماعی وجود ندارد. 
وجود دارد؟

۱۳۹۲ تیر ۶, پنجشنبه

آنا کارنینا

نشستم و آنا کارنینای تولستوی را خواندم، با این تصور که دراین سن و سال  می‌توانم چیزهای بیشتری از رمان‌های کلاسیک برداشت کنم. بعد از پایان کتاب به‌شکلی کاملا تصادفی در بساط یک دستفروش فیلم نیمه موزیکال این اثر را هم پیدا کردم و دیدم. 
متاسفانه نه از اصل کتاب خوشم آمد و نه از فیلم. البته هر دو اثر صحنه‌ها و لحظات خوبی هم داشتند، ولی اصلا انتظاراتم را برآورده نکردند.
برای درک بیشتر موضوع در اینترنت جستجو کردم و یک خروار نقد و نظر در مورد این کتاب پیدا کردم و خواندم که هیچ کمکی به من نکرد. هنوز درست درک نکرده‌ام که اشکال از من است و یا تولستوی در قرن بیست و یکم یک کمی قدیمی شده! 
ترجیح می‌دهم که تصور کنم مشکل از درک و فهم من ناشی می‌شود تا اینکه فکر کنم این هنزمندان و نویسندگانی که همیشه با لقب (( جاویدان )) از آن‌ها نام برده‌ایم آنقدرها هم که تصور می‌کردیم بزرگ و ماندنی نیستند.

۱۳۹۲ تیر ۴, سه‌شنبه

برای تحریمی‌های خارج از کشور

آمار منتشر شده انتخابات را که برگ بزنی چیزهایی دستگیرت می‌شود. البته اول باید بخواهی و اجازه بدهی به خودت که چیزی یاد بگیری.
دوست من، ریشه‌هایت را مراقبت کن، نباید اجازه بدهی که قطع شوند. تو خوب می‌دانی که هدف حرف من آن (( پفیوز)) هایی نیستند که با کمال وقاحت مردم را بی فکر و بی غیرت لقب می‌دهند و به زبان بی زبانی می‌گویند ای مردم، بروید، بجنگید، بکشید و کشته شوید و اگر پیروز شدید، لطفا صحنه را خالی کنید تا ما بیاییم و استفاده کنیم.
اگر برای خودت وظیفه‌ای قائل هستی، حتما و قطعا وظیفه‌ات این نیست که بنشینی و از راه دورحکم صادر کنی و با کسانی که رهنمودهایت را اجرا نکنند به تلخی برخورد کنی. دوست من، ما اینجا زندگی می‌کنیم. بیاد داشته باش که ما هم کمی می‌توانیم فکر کنیم و تشخیص بدهیم که چه چیزی به نفعمان است. ما هم قدرت تحلیل و تفسیر داریم و باور کنی یا نه همه چیز را می‌بینیم و بررسی و قضاوت می‌کنیم. امروز در هر جمع کوچکی از تاکسی و اتوبوس گرفته تا اتاق انتظار مطب پزشکان، از میهمانی‌های فامیلی گرفته تا صف دریافت دفترچه بیمه، همه با هم حرف می‌زنند و اخبار و تحلیل‌ها را مبادله می‌کنند. شاید باورش سخت باشد ولی مردم در این کشور زنده هستند و چون زنده هستند با گوشت و پوست و استخوانشان واقعیت‌های موجود را درک می‌کنند.
عزیز دور از وطن، اولین وظیفه تو برای یاری رساندن به این کشور و این ملت این است که وقتت را بیهوده تلف نکنی و در اولین فرصتی که برایت مهیا شد با کوله باری از علم و هنر و فرهنگ برگردی و بدون هیچ بهانه‌ای (( بدون هیچ بهانه‌ای)) به مردمت خدمت کنی. و اگر فکر می‌کنی پذیرش این درخواست برایت دشوار است، همان بهتر که به خواندن اخبار اکتفا کنی و (( چه باید کرد)) برایمان ننویسی.
آمار منتشر شده انتخابات را که برگ بزنی درخواهی یافت که در استان خوزستان در شهر ایذه - که من اصلا نمی دانم کجاست- بخشی هست بنام بخش سوسن- که این یکی را حتما تو هم نمی دانی کجاست- مجموع رای دهندگان در این بخش 4255 نفر بوده‌اند. از این تعداد،  4117 رای  به رضایی تعلق دارد که از همان مردم است، 87 رای به روحانی، 37 رای به جلیلی 12 رای هم به قالیباف. نکته اینجاست که بیشتر مردم این منطقه با هم همدل بوده‌اند و تلاش کردند که همولایتی خودشان را به ریاست جمهوری برسانند، عده‌ای هم همنظر بقیه نبوده و به راه خودشان و همفکران محدودشان رفته‌اند. اما چیزی که برای من جالب توجه بوده و هست و احساس می‌کنم به همین یک دلیل هم که شده باید در انتخابات شرکت می‌کردم و می‌کردیم دو رایِ باقی‌مانده است! در این حوزه یک نفر به ولایتی و یک نفر به غرضی رای داده اند!
این دونفر شاید همان کسانی باشند که در تفکر شیک مجریان برنامه‌های آنچنانی بی بی سی و صدای آمریکا و بتازگی من و تو جایی ندارند اما در نوع تفکر (( اینجایی)) ما همین دونفر و دونفرها هستند که باعث می‌شوند ما فکر کنیم و ایمان بیاوریم که زندگی روزمره مردم در خیابان‌های همین خاک جریان دارد و بدون توجه به تحلیل‌های  پوچ (( آنور آبی)) باور کنیم که ما در میان این مردم و با این مردم زندگی می‌کنیم و در هر شرایطی همراهشان هستیم.