.
سریال جومونگ از نظر سینمایی حتی با کلی تخفیف فکر نمیکنم نمرهای بیش از صفر بگیرد . دکوپاژ، بازیگران، فیلمبرداری، نورپردازی و غیره همه در سطح بسیار نازلی هستند . در مورد موسیقی نمیتوانم نظر بدهم چون در تدوین تلویزیون خیلی دچارتغییر شده . اما از نظر داستانی بنظر من بسیار عالی و قوی وغنی است .
سالها پیش ازاین فیمسازان ژاپنی و همتاهایشان در شرق دور یادگرفتند که میشود با انتخاب آثار ادبی درخشان ، فیلم و سریال ساخت و حتی کارتون . نمونههایش تاآنجا که به یاد میآورم مسافرکوچولو، پرین و از این قبیل بودند. حالا یک افسانهی تاریخی دستمایهی ساخت این سریال است که متاسفانه به بدترین شکل ممکن تهیه شده.
مناسبات حاکم بر شخصیت های سریال جومونگ خیلی واقعی و امروزی است. روابطی که برمبنای سود فردی در هر لحظهی خاص تعریف و بازتعریف میشود. در این داستان هیچکس با هیچکس دشمن نیست، کسی هم باکسی دوست نیست . اصولا مبنای همهی روابط فقط منفعت است و استفادهای که امکان دارد در فاصلهی کوتاهی به ضد خود تبدیل شود. مبارزهی پدر با پسر، برادر با برادر، زن با شوهر، فرزندخوانده با ولی نعمت، عمه با خواهر زاده ... همه بریک مبنا استوارند:منافع شخصی . شاید خود جومونگ به عنوان قهرمانی آرمان گرا بنظر برسد اما با پیشرفت خط داستانی خواستهی او که برقراری حکومتی مستقل است آشکار میشود.
امپراتور به راحتی از آرمانهایش دست میکشد، با پدر خود مخالفت میکند، برضد پسرخود توطئه میکند، حتی کار بجایی رسیده که برخلاف منافع سرزمینش اقدام میکند و در پاسخ پسرش چیزی ندارد که عرضه کند . خلاصهاش این مثل معروف است که دیگی که برای من نجوشد...پسر بزرگ امپراتور در کودتایی پدر خودرا سرنگون میکند، با دشمن همدست میشود، به راحتی از حقوق مردمش و سرزمینش گذشت میکند، تن به ازدواج سیاسی و ناخواسته میدهد، آماده است که با قربانی کردن همه چیز و همه کس قدرت را داشته باشد و پایههای حکومتش را تحکیم کند. پسر دوم امپراتور اما توان درک پیچیدگیهای بازیهای سیاسی را ندارد، البته او هم از همان منطقی پیروی میکند که دیگران، اما خامتر و بیپیرایه تر. او هم با همه کس متهد میشود و به چیز متوسل میشود تا قدرت داشته باشد. آنقدر حقیر است که قبول کند که اگر در راس قرار نمیگیرد لااقل در جایی نزدیک به مرکز قدرت بتواند برای خود شوکت و حشمتی داشته باشد. هر لحظه و در هر کجا آماده است که پیمان ببندد و پیمان بشکند . شاید صادقترین فرد داستان خود اوست که حتی قادر نیست دشمنیهایش را پنهان کند یا مقاصدش را در ظرف زیبایی بپوشاند. از دیگر شخصیتهای مورد علاقهی من آن رئیس تشکیلات تجاریاست که ناگهان بطور خودخواسته بازنشسته شد. همه چیز و همه کس برای اوهم در مترومیزان مادی است که معنی دارد. این گروه تجاری با وقوع هرحادثهای جلساتی برگزارمیکنند تا تاثیر واقعه را بر سودوزیانشان ارزیابی کنند و پس از روشن شدن نتایج محاسبات است که سمت و سوی حرکت خود را انتخاب میکنند.
نمونهی دیگر این شخصیت وزیر اعظم است که عاقلترین و زیرک ترین فرد مجموعه است. او هم به راحتی تمامی ازتمام وابستگیهایش میگذرد تا منافع بلند مدت را تامین کند. او منشا اصلی همهی توطئهها و دسیسههاست و در هیچ بازی که سودی برایش نداشته باشد شرکت نمیکند.
لمپنها و لمپنیسم در ماجراهای قصه و درحوادث مختلف نقش خود را به خوبی ایفا میکنند، آنها چه در خدمت جومونگ یا برادرانش و دیگران آمادهاند که از تنها امکانی که دارند یعنی اعمال خشونت کور و انجام هرنوع کاری که برایشان دیکته شوداستفاده کنند و همچنین پذیرفتهاند که نقشی بیش از این را نباید متوقع باشند و با پایان گرفتن نقششان در هر واقعه اگر هنوز زنده مانده باشند راهی ندارند جز اینکه به شرایط سابقشان برگردند تا ارباب چه زمانی دوباره احضارشان کند.
در این داستان به خطر انداختن، نابودی و مرگ یاران برای افراد چنان به سادگی انجام میشود که گویی آنها وظیفهای غیر از این نداشتهاند که به خواست اربابانشان قربانی شوند . هیچگاه اربابی از نابودی خدمتکارش خم به ابرو نیاورده است.
بسیار بیشتر از اینها می شود به این قصه پرداخت اما فکر میکنم آنچه تمایل داشتم نشان بدهم آشکار شده است. و دیگر اینکه تاسف آور است شباهت روشهای عمل موجود در داستان و آنچه در نیای واقعی میگذرد
.
۳ نظر:
من فقط چند قسمت از این سریال رو دیدم که اونها مدیون تعطیلات عید و دید بازدید های اجباری بودم
در اون روزها وقتی همه با هیجان تلاش میکردن که حتما بتونن این سریال رو ببینن حس میکردم چون تلوزیون نمیبینم با فرهنگ مردم کشورم غریبه شدم.
اینکه ما هنوز مردمانی پاک داریم که عاشق شخصیت های قصه ها میشوند همان قدر خوب است که میتوان به بد بودن این قصه پی برد که ما مردمانی ساده داریم که برای موفقیت فردی در افسانه ها نذر میکنند و فرهنگی را قبول میکنند و دیگر راحت در زندگی روزمره میبینند ولی ...
سلام
خوب تفسير جالب توجهي از سريال جومونگ داشتي درست ، اما فكر ميكنم با واقعيت فعلي زندگي ما انسانها بسيار نزديك است همه ماجراها همانطور پيش ميرود كه در حال حاضر ...
بهرحال براي سرگرمي و ساعتي وقت به بطالت گذراندن سريال خوبي است بازهم بهتر از سريالهاي مسخره تلويزيوني ِ ايرانيست كه همه چيز مشخص و واضح بوده و تكرارو تكرار و تكرار .....
و در مورد گوگل ريدر نه هنوز نميدانم وقتي آپديت ميكنم چطور بايد به آن وسيله خبر رساني را انجام بدهم ؟
ارسال یک نظر