۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۷, پنجشنبه

رابطه‌ی وبگردی با ولگردی

.
کامپیوترم را که روشن می‌کنم خود زبان بسته‌اش بلافاصله پرواز می‌کند به دنیای اینترنت. خب حالا باید چه کرد؟ اول گوگل ریدر، و بررسی حدود یکصد وبلاگ که در لیست وجود دارند. هرکس چیزی گفته، یکی از ذوب شدن یخ‌های قطب می‌نالد و هشدار می‌دهد که ما در حال ارتکاب خیانتی به نسل‌های آینده هستیم، یکی قضیه‌ی اعدام آن دختر نقاش قاتل یا قاتل نقاش را از زاویه‌ی جدیدی بررسی کرده، نقاشی زیبایی تحفه‌ی نفر دیگری است ونگاهی متفاوت به سوزانده شدن سیم کارت‌های موبایل بوسیله‌ی مخابرات مطلب نفر دیگ، همه چیز هست، هر آن‌چه بخواهم و بخواهیم، تحلیل شعر شاملو، نابسامانی ترافیک تهران، مقایسه‌ی وضعیت آموزش در ایران و سایر کشورها، مطلبی هست در مورد تفاوت آشپزی در ایران و مکزیک و هند و دیدگاهی جامعه شاختی و اقتصادی به موضوع، آخرین روایت از وضعیت گروه مستان، می‌توانم با یک کلیک بفهمم سرنوشت اردوان سوم در تاریخ چه بوده، عکس‌هایی را ببینم که قبلاتصورش هم برایم خواب و رویا بوده، اقتصاد، فلسفه، تاریخ، ریاضیات، هنر، می‌دانید کسری بودجه‌ی کامبوج در دهسال گذشته چقدر بوده؟ می دانید آخرین مد لباس در انگلستان چیست؟ در مورد مسایل پزشکی خانواده، رژیم غذایی مناسب برای سنین مختلف و هزاران و میلیون‌ها مطلب مختلف و متفاوت که در تمامی زمینه‌های قابل تصورو حتی غیرقابل تصوروجود دارد. لحظه لحظه هم بر غنای این دست‌آورد بی‌نظیر بشری افزوده می‌شود. ومن افسوس می‌خورم که چرا پدرم و پدرانم چنین امکانی را نداشتند. و تازه این فقط بخش بسیار کوچکی از ماجراست که اگر وارد دنیای غیرفارسی زبانان بشوی که ...
و جای تاسف است که سرعت‌مان کم است و فیلترها و فیلترها و فیلتر ها. که چه بشود؟ که وسط این همه ماجرا و غوغا نکند یک نوجوانی برود و چهارتا عکس ببیند؟ و آقایانی که وعده می‌دهند که دارند شاه‌کار می‌کنند و وسایلی را خریداری کرده‌اند که بزودی همه چیز را می‌توانند ببندند. یعنی از پول خودمن استفاده می‌کنند و دستمال می‌خرند که چشمانم را ببندند و گوش‌هایم را که چیزی نبینم و نشنوم بجز حرف خودشان را. و حرف خودشان چیست؟ نمونه‌اش این‌که یکی آمده و اظهار فضل کرده که : وبگردی همان ولگردی‌ است !!!
دوست داشتم در پاسخش خیلی چیزها بنویسم، اما به دو دلیل این کار را نمی‌کنم : دلیل دوم آن‌که فکر کردم ایشان و ایشان‌ها برای حفظ موقعیت‌شان باید هم چنین بنویسند. بالاخره سفر های سیاحتی و زیارتی و تحقیقاتی و مطالعاتی و هزار کوفت دیگر نصیب من و امثال من که نمی‌شود...
ضمنا آن‌هایی که خیلی نگران سلامت جامعه هستند یک کمی هم وقت بگذارند و پیدا کنند پرتقال فروش را فکرنکنم بد باشد.
.

هیچ نظری موجود نیست: