۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۸, جمعه

سیمایی برای گریه

.
بعازظهرجمعه ، نشسته‌ای خانه به مریض داری مثلا، بیمار تلویزیون تماشا می‌کند و صدای آن آزارت می‌دهد. سه فیلم پشت سرهم در سه کانال، در اولی ثریا قاسمی می‌میرد، در دومی داوود رشیدی تا لب مرگ می‌رود، در سومی یک نفر می‌میرد که نفهمیدم که بود. صحنه‌های آرام و بی تحرک، صدای دائمی گریه و غصه و عجز و لابه، حرکات کند بازیگران، دیالوگ‌های تکراری...
لابد همین‌جوری بوده که فرهاد ((جمعه)) را خواند.
راستی کسی قرار نیست شاد باشد؟ بخندد؟ به زندگی امیدوارباشد؟
چرا حتما هم کسی و کسانی دارند می‌خندند، البته به ریش ما. سازندگان این باصطلاح فیلم‌ها وقتی با فک و فامیل عزیزشان در سواحل کشورهای دوست و برادر، دوبی و آنتالیا و غیره دارند تفرج می‌کنند حتما هم شاد هستند.
.

۱ نظر:

asoo گفت...

سلام نه کسی غریبه نیست

خدا بد نده چرا مریض داری

چرا کانالهای ایران وقتی میشه خیلی راحت با یه کانال بیمحتوا دیگه مثل pmc جایگزینش کرد که اگه هیچی نداره کنارش مرگ و میر هم نداره

راستی من هنوزم نرسیدم برم سینما