خیلی قبل از پیدا شدن ((حسنی)) با آن موی دراز و ناخنهای سیاهش، خانمی بود که هرسال بهعنوان عیدی به ما کتاب میداد. یادش بهخیر خانم ((پارسی)) را میگویم. و یادشان بهخیر آن کتابها را . اسمشان بود((قصههای خوب برای بچه های خوب)).هرسال عید که میرفتیم دیدن آن خانم ، روی سکویی که ازقبل میدانستیم ، انبوهی از این سری کتابها بود و ما که در اشتیاق بدست آوردن مجموعهی این گنجینه میسوختیم آرزویمان این بود که بتوانیم بیش از یک جلد برداریم که اجازهاش را نمیداد. جمع آوری و تصاحب یک مجموعهی چندین جلدی هدف بزرگمان شده بود حتی بزرگتراز اشتیاق به خواندن این قصهها. بزرگتر که شدیم هم قصهها یادمان رفت و هم جمع آوری یک مجموعه اما خاطرات خوبی از بوی کتاب تازه و این که یکی درآن سن و سال ما را داخل آدم حساب میکرد برایمان باقی ماند.
امروز اسم و مشخصات نویسندهی این کتابها را دیدم،((مهدی آذر یزدی)). با خبری از بستری شدنش در بیمارستان با سنی در حدود89 سال. بدون شک حق بزرگی به گردن چند نسل دارد.خبرش را اینجا میتوان دید.
.
۱ نظر:
یاد دوران کودکی به خیر ...
یکی از بهترین اتفاقات زندگیم در روزهای کودکی همین کتابهایی بود که مامان و بابا به هر بهانه ای به من کادو میدادن
راستی یه سوال؟ ایمیل رسید و دیدی؟
ارسال یک نظر