شنیدن صدا گرم جون بائز حتی در سن و سال بالا هنوز لذت بخش است به ویژه آنکه به زبان فارسی برایمان سرود پیروزی بخواند. من نتوانستم تصویرش را ببینم امیدوارم شما بتوانید. . لینک به : چهاردیواری
۵ نظر:
ناشناس
گفت...
سلام پسر عمو اولا" ممنونم از لطفت ولي اشتباه كردي من هنوز همون 14 ساله هستم :)) دوما" مگه دستم به تو نرسه :)پوستتو ميكنم . يادت رفته كه وقتي تو عروسي كردي من هنوز بدنيا نيومده بودم تازه ده سال بعد بدنيا اومدم :))چند روز پيش ياد عروسي مليحه افتادم يه دوستي داشتي صميمي كه كاپشن چرم مشكي ميپوشيد و همون تيپ رو هم تو عروسي مليحه زده بود فاميلش يادم نيست اما فكر كنم اسمش رضا بود براي يه لحظه اومد جلو چشمم راستي خبري ازش داري اصلا يادته كه چه كسي رو ميگم ؟ نميدونم چرا يهو چهره اش مجسم شد و غيب شد؟!!
سلام پسر عمو اولا" ممنونم از لطفت ولي اشتباه كردي من هنوز همون 14 ساله هستم :)) دوما" مگه دستم به تو نرسه :)پوستتو ميكنم . يادت رفته كه وقتي تو عروسي كردي من هنوز بدنيا نيومده بودم تازه ده سال بعد بدنيا اومدم :))چند روز پيش ياد عروسي مليحه افتادم يه دوستي داشتي صميمي كه كاپشن چرم مشكي ميپوشيد و همون تيپ رو هم تو عروسي مليحه زده بود فاميلش يادم نيست اما فكر كنم اسمش رضا بود براي يه لحظه اومد جلو چشمم راستي خبري ازش داري اصلا يادته كه چه كسي رو ميگم ؟ نميدونم چرا يهو چهره اش مجسم شد و غيب شد؟!!
سلام قربان . مدتها بود بخاطر مسدود شدن وبلاگم اصلآ دل و دماغ نوشتن نداشتم و زیاد هم اینترنت نمیومدم . اما خوب موقتی بود و گذشت . خوب با حقیقت باید کنار اومد حتی اگه با حق فاصله داشته باشه . شعر پست قبلیتون زیبا بود اما با این سرعت اینترنت ما ، هنوز امیدی ندارم که آهنگ جوان بایز رو بتونم داونلود کنم .
روز پدر مبارک . امید که بتونیم رهروان راه امام علی باشیم . هرکدوم به اندازه توان خودمون . یا حق
غریب ترین روزگار ما شاعر ندارد نه به فصاحت شاملو و نه به تلخی فروغ . غریب ترین روزگار ما تمام حس اش در صداست . صدایی از اعماق حنجره های پنهان که این روزها رو به زخمی گشوده شده . همیشه ناراحت بودم که در عصر غول های شعری نیستم اما حالا خوشحالم که در زمانه ی غول های آوازم .
۵ نظر:
سلام پسر عمو
اولا" ممنونم از لطفت ولي اشتباه كردي من هنوز همون 14 ساله هستم :)) دوما" مگه دستم به تو نرسه :)پوستتو ميكنم . يادت رفته كه وقتي تو عروسي كردي من هنوز بدنيا نيومده بودم تازه ده سال بعد بدنيا اومدم :))چند روز پيش ياد عروسي مليحه افتادم يه دوستي داشتي صميمي كه كاپشن چرم مشكي ميپوشيد و همون تيپ رو هم تو عروسي مليحه زده بود فاميلش يادم نيست اما فكر كنم اسمش رضا بود براي يه لحظه اومد جلو چشمم راستي خبري ازش داري اصلا يادته كه چه كسي رو ميگم ؟ نميدونم چرا يهو چهره اش مجسم شد و غيب شد؟!!
سلام پسر عمو
اولا" ممنونم از لطفت ولي اشتباه كردي من هنوز همون 14 ساله هستم :)) دوما" مگه دستم به تو نرسه :)پوستتو ميكنم . يادت رفته كه وقتي تو عروسي كردي من هنوز بدنيا نيومده بودم تازه ده سال بعد بدنيا اومدم :))چند روز پيش ياد عروسي مليحه افتادم يه دوستي داشتي صميمي كه كاپشن چرم مشكي ميپوشيد و همون تيپ رو هم تو عروسي مليحه زده بود فاميلش يادم نيست اما فكر كنم اسمش رضا بود براي يه لحظه اومد جلو چشمم راستي خبري ازش داري اصلا يادته كه چه كسي رو ميگم ؟ نميدونم چرا يهو چهره اش مجسم شد و غيب شد؟!!
سلام قربان .
مدتها بود بخاطر مسدود شدن وبلاگم اصلآ دل و دماغ نوشتن نداشتم و زیاد هم اینترنت نمیومدم .
اما خوب موقتی بود و گذشت .
خوب با حقیقت باید کنار اومد حتی اگه با حق فاصله داشته باشه .
شعر پست قبلیتون زیبا بود اما با این سرعت اینترنت ما ، هنوز امیدی ندارم که آهنگ جوان بایز رو بتونم داونلود کنم .
روز پدر مبارک .
امید که بتونیم رهروان راه امام علی باشیم . هرکدوم به اندازه توان خودمون .
یا حق
آدرس جدیدم رو گذاشتم .
سر بزنید .
یا حق
غریب ترین روزگار ما شاعر ندارد نه به فصاحت شاملو و نه به تلخی فروغ .
غریب ترین روزگار ما تمام حس اش در صداست . صدایی از اعماق حنجره های پنهان که این روزها رو به زخمی گشوده شده . همیشه ناراحت بودم که در عصر غول های شعری نیستم اما حالا خوشحالم که در زمانه ی غول های آوازم .
ارسال یک نظر