۱۳۸۸ مهر ۲۱, سه‌شنبه

جستجو

.
برای یک مورد کاری رفته بودم ساختمان وزارت بازرگانی در میدان ولیعصر تهران. گفتند که اطلاعات مورد نیازم را در کتابی که متعلق به همین وزارت‌خانه است می‌توانم پیداکنم. رفتم به کتابفروشی که گفتند مسئولش رفته مرخصی و تا چهار روز دیگر نمی‌آید. رفتم به ساختمان همین وزارت‌خانه در جنوب میدان و آنجا اصلا اطلاعی از این ماجرا نداشتند و مرا به همان ساختمان قبلی ارجاع دادند. رفتم به ساختمان نمی‌دانم شماره چند درسیصدمتر بالاتر که گفتند مسئول کتابفروشی نهار تشریف برده‌اند بیرون .
نمی‌خواهم که نتیجه گیریِ خاصی بکنم. فکر می‌کنم یکی کمی برای این حرف‌ها دیر شده.
.

۶ نظر:

افشين سلحشور گفت...

نتيجه گيري خاصي هم نياز نيست!

امیر جوادی گفت...

همراه کمرنگ جلوه میکنی.مشتاقانه منتظر پر رنگ شدن حضورت هستم.

سارا گفت...

هر چند که مدتهاست مطلبی ننوشتید ولی من هر روز سر میزنم و امیدوارم متن جدیدی فرستاده باشید

v گفت...

موفق باشید

صادقي گفت...

سلام مهربون
انگاري تو تازه با اين سازمانها و ادارات آشنا شدي ؟! اين كه كوچكترين حركتشونه !!

محبوبه میم گفت...

به نظرم قبلا برای این پستت نوشته بودم کامنتی . اما حالا آمده ام برای عرض تسلیتی به خودمان که گمان می کنم شاید در لیست ستون سمت راستت - آن ها که دوستشان می داری باشد - ناباورانه است اما مهدی سحابی مترجم کتاب بزرگ پروست درگذشت .