۱۳۸۸ آذر ۳, سه‌شنبه

آه، اگر آزادی سرودی می‌خواند

.
قصه‌ی بی فرهنگی، قصهِ بازیچه شدن مردم به‌دست قدرت‌های بزرگ و کوچک، قصه‌ی آرمان‌ها و آرمان‌شهرهای بزرگ و کوچک همیشه بوده. همیشه آزادی را خواسته‌ایم، بی‌آنکه تصوری واقعی از آن داشته باشیم و داشته باشند. چه جان‌ها که قربانی می‌شوند و آرزو‌ها که پرپر می‌شوند در راه ((نه))گفتن، درست هنگامی که نمی‌دانیم و نمی‌دانند ((کدامین قبله)) برای نماز بردن اولی‌تراست.
زمانی که برای پیروزی انقلابیون الجزایر شادمانی می‌کردیم هیچ‌گاه تصوری نداشتیم از این‌که روزی همین قهرمانان باسرهای بریده‌ی همان مردمی که ستایششان می‌کردند نمایشگاه برپا خواهند کرد و وقت هورا کشیدن برای ((خلق قهرمان)) ویتنام، درکی از اقتصاد و قوانین سخت و واقعی اجتماعی نداشتیم تا در تصورمان بگنجدکه چریک‌های پیر نیز به دریوزه‌گی شیطان بزرگ خواهند رفت.
جهان برای ما ساده‌گان و ساده‌اندیشان همیشه دوقطبی بوده و هست، فقط خیر و فقط شر و نه چیز دیگر. هنوز پس از هزار سال و هزاران سال نتواسته‌ایم بفهمیم مرگ سهرابمان وسیاوشمان تصادفی نبوده است.
زمانی در ابتدای کار این وبلاگ نوشته‌ای داشتم بنام((شهید صدام حسین)) و آن‌جا نوشتم که ((تاوقتی فرهنگ ملتی تعالی نیابد هیچ اتفاق خوبی نمی‌تواند بیافتد)). وهنوز هم برهمین باور هستم.
به دنبال اطلاعاتی می‌گشتم در مورد وضعیت اقتصادی کردستان عراق که به‌تصادف به این نوشته برخورد کردم. ظاهرا قرن‌هاست که آن‌جا برای به‌دست آوردن ((آزادی)) مبارزه شده و هیچ‌گاه این ((آزادی)) تا این حد برقرار نبوده است اما نتایج این آزادی باشکوه را یک نفربه شکلی که خواهید خواند ترسیم کرده .
درست و نادرستش پای خودشان اما کنجکاو هستم که نظر کسانی را که در ایران دم از استقلال و آزادی قومی و تشکیل حکومت های مستقل مثل ((آذربایجان بزرگ)) و ((کردستان بزرگ)) و ((عربستان بزرگ)) و هزار بزرگ دیگر را می‌زنند بدانم و بفهمم که آیا کعبه‌ی آمال اینان از سرسرای هتل خوانین منطقه‌ای فراتر هم خواهد رفت؟
بامزه اهم این‌که این نوشته به‌شدت ضد ایرانی است و کمتر ذکری از ترکیه می‌شود و اسرائیل هم که به گفته‌ی بسیاری از مطلعین، امروزه نفوذ زیادی در کردستان عراق دارد و حتی تلاش می‌کند که بتواند زمینه‌های مشترک نژادی و تاریخی با کردها پیدا کند و یا بهتر بگوییم بسازد هم در این میان کاملا غایب است. و ببینید که لحن و تحلیل نوشته شده چه‌قدر خام و ساده انگار و سطحی است و انگار کسانی می‌خواهند نوع دیگری از ((آزادی)) را برای ((خلق قهرمان کرد)) به ارمغان بیاورند!
لینک این نوشته را گم کردم اما اگر کسی کنجکاو باشد به‌راحتی حتما در گوگل پیدایش می‌کند.
.
گزارشي از کردستان عراق!
گزارش زير مشاهدات يکي از فعالين سياسي کرد از کردستان عراق که براي نشريه حقيقت ارسال کرده که تصوير زنده اي از جريان زندگي تحت حکومت کردي و زير سيطره سربازان آمريکايي در عراق بدست مي دهد.
٭ اوضاع بطور کلي دست آمريکائي هاست. آمريکايي ها توسط پول نيروهاي حاکم کرد را خريده اند در عين حال با پخش پول فعلا مردم را راضي نگه داشته اند. پول خيلي زياد است. برخي از مردم از هر گوشه اي حقوق مي گيرند. به بهانه هاي مختلف خانواده شهيد، کارگر، پليس، پيشمرگه و غيره. هر يک به نوعي زندگيشان را مي چرخانند.
نيروي پيشمرگه و گارد ملي زياد است. ماهي 400 دلار حقوق مي گيرند و بابت اين حقوق ماهيانه يک هفته در هر ماه خدمت مي روند. يک خانواده 7 نفري مي شناسم که دو تا از اين حقوق بگيرها دارد. خرج يک خانواده حدود 400 تا 500 دلار است. قبلا 100 دلار بود. يک خانواده مي گفت يکسال است که کوپن نگرفته اند. يعني نيازي نداشتند.
مانند زمان صدام همه چيز برمبناي جنگ و ارتش سازماندهي شده است. صدام هنگام جنگ ايران و عراق، 2 ميليون کارگر عرب که 90% آنها مصري بودند وارد عراق کرد. به علاوه در همين دوره بود که صدام به خاطر نيازهاي جنگي اش در بخش خدمات و اداري از نيروي کار زنان استفاده کرد و حالا همين سياست درمنطقه کردستان در حال اجرا است با اين تفاوت که بجاي کارگران مصري اين بار کارگران کردستان ايران براي کارهاي ساختماني و کشاورزي با حقوق ماهيانه 300-400 دلار در ماه کار ميکنند . البته قرار است ابعاد صدور کارگر ايراني وسيعتر شود و در اين رابطه استانداري کردستان و کرمانشاه ميخواهند براي صدور کارگر قرارداد ببندند. شک نيست، که آنها دنبال سودهاي بالا هستند يعني تقسيم سود استثمار کارگران بين بورژوازي کرد ايران و کردستان عراق. ظاهرا اين بالاترين دستاورد دولت کردي در عراق براي زحمتکشان هر دو منطقه است. البته با اين تفاوت که تقريبا اکثر زنان را در مناطق عربي خانه نشين کرده اند.
٭ احزاب کرد اصلا به توليد توجه نمي کنند. دسته کلنگ هم نمي توانند درست کنند. درب خانه درست نمي کنند چه برسد به شيشه ماشين و غيره. حتا کارخانه و کارگاه کوچک براي توليدات اوليه و ابتدائي نيست. براي همه چيز وابسته به ايران، ترکيه ، چين و کره هستند، همه چيز وارد مي شود. فقط کافي است پول باشد. در منطقه حکومت کردي همه چيزپيدا ميشود، تلويزيون ، ماشين رختشوئي و کولر... ساخت کره، چين و ايران و غيره.
بطور متوسط روزانه 400 تا 500 کاميون از مرز مريوان وارد کردستان عراق مي شود و از کردستان عراق کاميونها خالي بر ميگردند. مرز ايران اصلا به داخل کاميون ها نگاه هم نمي کند. همه درهايشان را باز گذاشته و حرکت مي کنند و مامور يک نگاهي به داخل مي اندازد و مي گويد برو. از ايران انگور، خيار، گوجه فرنگي هندوانه، پياز، سيب زميني و...مي آيد. يعني همه چيزهائي که قبلا در کردستان عراق توليد مي شد و اين محصولات از ايران نه تنها به همه عراق ، بلکه به خاورميانه صادر مي شد. انگور کردستان عراق در منطقه معروف بود. اما با ورود آمريکايي ها حتي کشت انگور هم از بين رفته است. يک باغ دار حدود هفتاد هشتاد ساله ميگفت که من انگورم را بر سر زمين نمي توانم به قيمتي که انگور ايران را سر ترازو مي ميفروشند، بفروشم.
با اينکه در منطقه سليمانيه دو کارخانه سيمان سازي موجود است ولي روزانه حدود 50 کاميون سيمان از ايران مي آيد، دلار مي شود و بر ميگردد. کمپرسي هاي فرانسوي جديد وارد کرده اند که بيشتر از حد معمول بار مي زنند و براي همين جاده ها همه گودال شده است. در مسير ترکيه بيشترين واردات بنزين و گاز است. بدليل اينکه پالايشگاه بيجي در نزديکي کرکوک که مي تواند تمام عراق را تامين کند، خراب شده است. مي گويند نيروهاي مقاومت آنرا تخريب کرده اند.
روستاها را لوله کشي کرده اند و در مناطقي که روستائيان به ده برگشته اند گله داري مي کنند. يک دشت هموار است که مي خواهند از هلند گاو بياورند و آنجا گاوداري براه اندازند.
فرآورده هاي لبنياتي همه از ايران مي آيد. وسائل بهداشتي مانند صابون و غيره از ترکيه. مصرف آهن از هر نوع از ايران مي آيد. وسايل الکتريکي از چين و کره. يعني به همه چيز وابسته اند.
در هر جاي اين سرزمين مرتب در حال خراب کردن و درست کردن هستند. درست مي کنند و خراب مي کنند. مثلا به کنتراتچي ترک يک خيابان را مي دهند که درست کند و هيچ هماهنگي با شهرداري و اداره برق و آب ندارد. کار را تمام مي کند و پولش را مي گيرد و مي رود. روز بعد براي برق و آب و فاضلاب آن را خراب مي کنند! خلاصه اول کار مي کنند و بعد فکر مي کنند! برنامه ريزي در کار نيست. شرکتها مختلفند. کره اي مي خواهد کابل بکشد، ايراني ساختمان سازي مي کند، ترک جاده مي کشد و غيره. اينها با هم هماهنگي ندارند. فقط بخاطر پول است. کنترات است. مي گويند پول را بگيريم و برويم.
ولي در مجموع همه جا در حال درست کردن بدون يک نقشه کلي هستند. همه چيز درهم برهم و آشفته است. وضع برق و آب خيلي بد است. بهداشت خيلي پائين است. خيلي جاها آشغال جلوي خانه ها انباشت شده است . مثلا در حلبچه هفته اي يک بار آشغال جمع مي کنند.
٭ فاصله طبقاتي خيلي زياد شده است. مثلا در دهوک در حال ساختن يک ويلا براي خانواده بارزاني هستند، قيمتش صد و پنجاه ميليون دلار است. و خانواده ديگري را مي شناسم که ماهي 100دلار کرايه خانه ندارد که بدهد. پناهنده اي را ميشناسم که در اروپا زندگي ميکرد و قبلا هم فرمانده يک دسته کوچک پيشمرگه بود. الان به کردستان برگشته و در حال ساختن خانه اي است که هنوز مرمرهايش را نگذاشته اند. تا کنون 128 هزار دلار خرج کرده است و همين مقدار هم خرجش خواهد کرد. يادم است که در اروپا کرايه خانه اش را نداشت بدهد. به کردستان عراق برگشت و پول آورد و بدهي هايش را پرداخت کرد وحالا هم در کردستان عراق مستقر شده است. 4 تا نگهبان شخصي دارد. خيلي از کساني که در اين سالها در خارج پناهنده بودند براي خود موقعيتي به هم زده اند و بسياري از رفقاي سابق خودشان را استثمار ميکنند. بسياري از آنان کارگران کردستان ايران را به عنوان خدمتکار استخدام کرده اند. از اين نمونه ها به وفور پيدا ميشود. و از آنجا که بسياري از اينها فاسد شده اند چند زن داشتن در ميان اين طيف (فرماندهان پيشمرگان سابق) نيز امري عادي شده است.
خلاصه کاري کرده اند که مردم چاره اي جز اين نداشته باشند که به يکي از دو حزب حاکم کردي وابسته باشند ، البته اقليتي هم هستند که تن به اين اوضاع نداده اند.
با احيا روابط عشيرتي به سازماندهي نيروي نظامي پرداخته اند، مثلا به فردي که آشناي حکومتي هاست مي گويند برو 50 تا گارد ملي استخدام کن وبراي هرکدام 400 دلار در ماه دريافت کن. او هم مي رود 50 نفر آدم را بر پايه روابط عشيره اي و فئودالي جمع آوري مي کند. البته اين شيوه خيلي آشناست همان شيوه اي است که رژيم بعث در زمان جنگ ايران وعراق با خريدن يک فئودال محلي ميتوانست جدا از آرام کردن آن بخش، از نيروهاي نظامي آنها هم در موقع مناسب استفاده کند. از اين طريق همان روابط کهنه را تقويت مي کنند. واقعا مي توان گفت دولت بورژوا – فئودال در عراق عوض نشده است بلکه فقط حکومت عوض شده است.
٭ نيروهاي آمريکائي در شهرهاي کردستان مستقر نيستند. بيشتر در پادگان هاي نظامي آموزشي، مشغول آموزش کردها هستند. يکي از آشنايان که در پادگان آمريکائي آموزش مي بيند، گروهبان گارد ملي است. مي گفت همه استادهايشان آمريکائي اند و کردها بيشتر مترجمند. حتا پيشمرگه هاي قديمي از نو آموزش مي بينند.
وضع جاده هاي شهري خيلي خراب است. اما جاده هاي مرزي را مرتب مي سازند. آمريکائي ها در مرز مستقر نيستند اما گشت مي زنند. دو سه نفر آمريکايي در سليمانيه ديدم که در پنجوين مرزبان هستند. آنقدر زياد نيستند که بفهميم روابطشان با مردم چطور است. ولي در مرزداري و جنگلباني خيلي دخالت مي کنند. يک نفر مرزبان را ديدم که مامور مبارزه با مواد مخدر است. هيچ تعليم نديده بود. فقط از روي عکس نشانشان داده اند که مثلا هروئين يا ترياک چه شکلي است. يعني اگر يکي با يک کوله پشتي کشک رد شود نمي فهمد که اين کشک است يا مواد مخدر. نه دستگاهي دارند و نه سگي. در دوره حکومت صدام ، به خاطر نياز به نيروي انساني براي جنگ، هيئت حاکمه عراق تصميم گرفته بود که به هيچ طريقي مواد مخدر وارد کشور نشود و همينطور هم بود ، اما از ابتداي دهه 90 ورود مواد مخدر رواج يافته است، ابتدا در دانشکده ها و ميان روشنفکران باب شد.
٭ قانون اساسي عراق : اسمش را گذاشته اند قانون سياه نويس (رش نويس) يعني اينکه هيچ! يک قانون کورکورانه است، با چشم بسته آن را تصويب کرده اند. کردها راضي نيستند چون مي گويند مسئله کرکوک بايد حل شود و حل نشده است. نيروي پيشمرگ را برسميت نشناخته، دين اصلي اش را اسلام گذاشته و اين بد است حتا سران دو حزب حاکم هم به اين قانون راضي نيستند. اما مي گويند رئيس جمهور از ماست، دولت از ماست و اين تعداد هم عضو پارلمان داريم. اما اين واقعيت ندارد.
اکثر مردم کرد متعلق به يکي از دو حزب حاکم هستند. بنابراين عليرغم نارضايتي ها به اين قانون «رش نويس» راي خواهند داد. اما يک اقليت هم هست که با هيچيک از دو حزب حاکم نبوده و ناراضي است. مردم به آمريکائي ها اعتماد ندارند و مي گويند اينها بعد از اينکه شيره ما را کشيدند مي روند. يک برنامه تلويزيوني مي گفت آمريکائي ها براي نفت آمده اند.
کرکوک منطقه نفت خيز است که مي گويند حتا تا 150 سال بعد از اينکه نفت دنيا تمام شود اينجا نفت دارد. نفت خام از طريق لوله ها به پالايشگاه هاي ترکيه روان مي شود و از ترکيه بشکل بنزين و نفت با تانکر وارد عراق مي شود. اما قبلا همين نفت خام در پالايشگاه بيجي که در شهر خالص در 150 کيلومتري کرکوک است، تصفيه مي شد.. بنزين جيره اي است. براي تاکسي هفته اي 80 ليتر وبراي شخصي 40 ليتر. از ايران کپسول گاز وارد مي شود. 90 درصد ماشين هاي ترکيه که وارد کردستان عراق مي شوند نفت کش هستند.
٭ عليرغم حاکم بودن دوحزب اتحاديه ميهني (به رهبري طالباني) و حزب دمکرات کردستان (به رهبري بارزاني) فعاليت سياسي ديگر نيروهاي اپوزيسيون کرد آزاد است. مردم ناراضي هستند. مي گويند مام جلال مي رود دست سيستاني را مي بوسد. اين را کسي مي گفت که افسر توپخانه است يعني براي مام جلال کار مي کند. همين ها مي گفتند مام جلال رفته آمريکا و قرار گذاشته پ کا کا را بزنند. مام جلال از آمريکا ياد گرفته که هر کس را دوست ندارد بگويد تروريست است. ما مي گوئيم چرا برق نيست ميگويند تروريست هستيد. هر حرفي ميزنيم و به هر ناعدالتي که اعتراض ميکنيم مقامات بلافاصله اتهام تروريست به ما مي زنند.
٭ اهداف ايران در عراق : فعلا هدف سياسي اش اغتشاش در آن کشور است. مثلا از کرمانشاه ماموران اطلاعاتي را به موصل که چند هزار کيلومتر با آنجا فاصله دارد فرستاده است که به مسلمانان "ضد آمريکايي" کمک کند. دولت ايران بشدت در حال جمعي آوري اطلاعات در اين منطقه است.
هدف اقتصادي هم دارد. مرکز بازرگاني ايران، شهر سليمانيه است. ممکنست در آن عناصر اطلاعاتي هم باشند. اما به اسم پل ساز و مهندس و مقاطعه کار و تاجر هستند.
رفت و آمد به ايران راحت است. فقط مدرک شناسايي براي عبور از مرزکافيست. اخيرا برخي سخت گيريها براي رفت و آمد انجام گرفت که شايع شد به خاطر شيوع بيماري وبا است که بعدا معلوم شد علتش بستن قرارداد بين اداره کار استان کرمانشاه و کردستان با حکومت محلي کردي است که کارگران ايران را بطور بيمه شده براي کار بفرستند. يعني صادرات کارگر رسمي شده است. علتش هم اين است که شرکتهاي راهسازي و ساختمان سازي ايراني مي گويند کارگران کرد عراقي زياد کار نمي کنند چون سيرند و ماشين هاي شرکت را آخر هفته ها براي تفريح مي برند.
شرکتهاي تجاري ايراني در منطقه فعال هستند. يک شرکت بازرگاني به نام شرکت بازرگاني ايران – سليمانيه همه چيز مي آورد، از مواد غذايي تا وسايل برقي و مصالح ساختماني. شرکتهاي ايراني در ساختمان سازي و راهسازي مشارکت وسيع دارند. همه چيزشان را از ايران مي آورند. ماشين آلات در عراق هست، و در محل مي خرند. حتا در عرصه کشاورزي هم کار ميکنند. زمان صدام هم بخشي از کشاورزي دولتي بود. مثلا در منطقه خانقين که کردها را رانده بودند زمينهايش را به اسم باغداري دولتي مي کاشتند. اينها را داده اند به شرکتهاي ايراني که احياء کنند.
٭ تلويزيون طالباني، مصاحبه اي را با دکتر امير حسن پور پخش کرد که به خاطر مواضع راديکال و افشاگرانه اش بر عليه آمريکا بسيار مورد استقبال مردم قرار گرفت و مردم ميگفتند مدتها بود که کسي اين چنين ماهيت آمريکا و حکومت کردي را بدون رودر بايستي افشا نکرده بود.
گلزار مبارزين ايراني که در جنگ مسلحانه کشته شدند يا يا بدست مزدوران در کردستان عراق ترور شده اند با وجود گذشت سالها، مورد علاقه و احترام مردم است و در نگه داري آن کوشش مي کنند.
.

۱ نظر:

صادقي گفت...

سلام
چقدر پست اين دفعه طولاني بود . پوستم كنده شده تا خوندم چون وقتي روي يك صفحه طولاني ايست باشه پرتال اينترنتي اداره قطع ميشه و دوباره بايد اقدام به ورود كرد...