۱۳۸۹ فروردین ۴, چهارشنبه

دیدی بهار خنده زد و ارغوان شکُفت ؟

.
رفتیم خرید شب عید. خیابان‌ها و فروشگاه‌ها به‌نظرم از هرسال خلوت‌تر بود که ربط پیدا می‌کند به وضعیت اقتصادی مردم. اما عید را می‌شد بو کشید و دید. بله راستی راستی عید آمده، حتی اگر کسانی نخواهند!
عید ایرانیان ( پارسیان ؟ آریایی‌ها؟) قشنگ است چون همراهی تقویم است و طبیعت و بخصوص تهران اگر باشی احساس کاملی داری ازاین‌که چیزی در حال تغییر است، چیزی درحال شکوفایی است. و اوضاع اجتماعی را هم که نگاه کنی شاید به همین نتیجه برسی. البته شرط اولش این‌است که چشم دیدن و پای همراهی کردن را داشته باشی.
برای عید خرید مختصری کردیم با یک استثنا، یک استثنای بزرگ. چیزی را نخریدیم که از کودکی یادگرفته بودیم که از ارکان اصلی سفره‌ی هفت سین است. تنها عضو جان‌دار این سفره‌ی باستانی(اگر گل و سبزه را به‌حساب نیاوریم). ماهی قرمز نخریدیم. همان که گفته بودند وقت سال‌تحویل پشتک می‌زند و ما در بچگی چه‌قدر با دقت تلاش کرده بودیم که این پشتک زدن را ببینیم و هیچوقت موفق نبودیم ولی همچنان باورش می‌کردیم و دوست داشتیم که باورکنیم.
ماهی قرمز از گذشته‌های دور باما بود، جزئی از باورهای‌مان، چیزی بود که از اعماق تاریخ به ما به‌ارث رسیده بود و تصورش راهم نداشتیم که روزی از سفره‌هایمان دورباشد. هرچه که تاامروز عکس و نقاشی و فیلم دیده‌ام و هرچه سفره‌ی واقعی هفت سین درخانه‌های مختلف دیده‌ام و حتی در مکان‌های عمومی مثل هتل‌ها، رستوران‌ها و غیره همه و همه ماهی قرمز داشته‌اند. اما امسال ما ماهی قرمز نخریدیم. ما همیشه ماهی قرمز می‌خریدیم حتی زمانی که مرتب در تبلیغات گفته می‌شد که از نظر بهداشتی صحیح نیست و گاهی هم با لغت خطرناک یاد می‌شد به‌حدی که کم کم داشت به بمب ساعتی تشبیه می‌شد.
ما فرهنگ‌مان و تاریخ‌مان و سنت‌های‌مان را دوست داشتیم و همیشه در برابر این تغییر مقاومت کرده بودیم. اما چیزی که باعث شد امسال از این سنت (شاید) باستانی صرف نظر کنیم نه چوب و چماق بود و نه نصیحت‌های پزشکی و اقتصادی و این حرف‌ها، فقط یک‌نفر گفت که ماهی قرمز درمدت کوتاهی که برای دلخوشی شما در ظرف کوچکتان قرار دارد، زجر می‌کشد و بعد هم که معلوم است پس از چند ساعت یا چند روز ویا حداکثر چند هفته می‌میرد و جنازه‌اش هم نصیب گربه‌ی رهگذر می‌شود.
و به همین آسانی ما از سنت‌مان دست کشیدیم و به غلط یا درست احساس کردیم آن‌جا که آداب و رسوم، سنت و رسم و رسوم با انسانیت و فرهنگ جهانی و ذات پاک انسانی در تضاد باشد حتما و قطعا آماده‌ایم که چشم‌هایمان را بشوییم و جور دیگری نگاه کنیم.
..............................................................................................................
برای تعطیلات نوروزی، تلویزیون احساس وظیفه کرده و یک عالمه فیلم سینمایی و سریال و برنامه نمایش می‌دهد که با دیدن بعضی از آن‌ها فقط آدم می‌تواند بگوید: ای وای.....
احتمالا بعضی از آقایان فکر کرده‌اند که دیدن برنامه‌های کانال‌های مزخرفی مثل ((فارسی وان)) واجب‌تراست بنابراین زحمت گزینش برنامه‌های مناسب را نکشیده‌اند و حدس دیگر این‌که برنامه سازی در این دستگاه عریض و طویل به نوعی سهمیه بندی شده و بدون رعایت معیارهای لازم(حداقلی) لابد دوستان آشنایان به‌ترتیب قد اجازه دارند که از این سفره‌ی گسترده استفاده کنند و برنامه روی آنتن ببرند، حالا این‌که کسی خوشش بیاید و اصلا ارزشمند باشد یا نه را دیگر در حوزه‌ی مسئولیت‌شان نیست. فقط سوال این‌جاست که چرا تا نوبت به کسانی از جنس دیگر می‌رسد که چیزی بسازند و ارائه کنند همین آقایان یاد تاریخ و فلسفه و اصالت هنر و لزوم دشتن پیام فرهنگی و هزار مطلب شعاری و دهان پرکن میافتند و طرف مربوطه را به صلابه می‌کشند.
از میان فیلم‌های پخش شده یکی (( خروس جنگی )) بود که در شرایطی مجبور به دیدنش شدم و دومی (( هور در آتش )) بود که به‌عمد دیدم که بفهمم کجا به کجاست. با دیدن اولی درود فرستادم به مرده و زنده‌ی کمدی سازهای قدیمی مثل وحدت و ظهوری و گرشا و متوسلانی و سپهرنیا و غیره و غیره که لااقل الفبای این هنر بدبخت هفتم را بلد بودند و با دیدن دومی درود فرستادم به اکشن سازان رده دهمی آمریکایی. حالا اگر این فیلم‌ها برای ما چیزی ندارد ولی احتمالا برای دست اندرکارانش نان قابل توجهی دارد و همین بس است.
همینجا بگویم که تحت هیچ شرایطی خود سازندگان را محکوم نمی‌کنم که اتفاقا بعضی‌هایشان را می‌شناسیم و قبلا ثابت کرده‌اند که اگر مجالش را پیدا کنند می‌توانند کار خوب هم ارائه کنند ولی با این شکل سیاست گزاری و با معیارهایی که مجبورند رعایت کنند حاصل کار بجز این شاید چیز دیگری نمی‌تواند باشد.
...............................................................................................
از همین ابتدای بهار احساس می‌کنی چیزی درحال تغییر است، این را با تمام وجود و درهوایی که تنفس می‌کنی حس می‌کنی و امیدوارم که مبارک باشد.
حتما مبارک است !
.

۳ نظر:

اصلان قزللو گفت...

بهارت سبز و
دلت پر امید و
جانت پر جوانه ی شعرهای سبز بهاری
عاشق و شاعر باشی

از زندگی گفت...

سلام خدمت شما و عرض ادب و تبریک سال نو. با تشکر برای محبت های تان

asoo گفت...

سلام
خوشحالم دوباره مینویسی

سال نو مبارک

روزگارتان پیروز


از ابتدای بهار ......