۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۶, شنبه

کوچه




.


دهلیزی لاینقطع


در میان دو دیوار،


و خلوتی


که به سنگینی


چون پیری عصاکش


از دهلیز سکوت


می‌گذرد.


و آن‌گاه


آفتاب


و سایه‌ئی منکسر،


نگران و منکسر.


خانه‌ها


خانه‌خانه‌ها.


مردمی،


و فریادی از فراز:


-شهر شطرنجی!


شهر شطرنجی!




***




دو دیوار


و دهلیز سکوت.


و آن‌گاه


سایه‌ئی که از زوال آفتاب دم می‌زند.


مردمی،


و فریادی از اعماق


-مهره نیستیم!


ما مهره نیستیم!




احمد شاملو


1338


.

۲ نظر:

آرش گفت...

ای کاش واقعا" مهره نبودیم در نرد زندگی

مینا گفت...

ممنون مدت ها بود این شعر را نخوانده بودم که باید...دیواری ست و سکوتی در اندرونمان.